آرشیو | قهوه و هنر
آغاز روز با کافئین
قهوه بخورم یا چای؟
دوست دارم روزهایی را / که تنها دغدغهام این است / که بین چای و قهوه یکی را انتخاب کنم
دو تختخواب و یک قهوهساز ~ سَوج گاردن
… و زن قدمی برمیدارد / و در را به آرامی باز میکند / و مطمئن میشود که مرد خوابیده است / شیشههای شکسته را جمع میکند / و وسایل روی زمین را …
لبهای شُل قهوه
قهوه هرچهقدر غلیظتر و کمشکرتر باشد، به جان روحبخش قهوه نزدیکتر است. جان روحبخش قهوه هم چیزی است شبیه طعم یک بوسه از یک زن در ایستگاه اتوبوس، بعد از مدت طولانی انتظار.
قهوه و سیگار ~ میشل فیدر استون
ترانه «قهوه و سیگار» با صدای میشل فیدراستون یکی از آهنگهای مجموعه تلویزیونی One Tree Hill است که در سال ۲۰۰۳ از شبکه تلویزیونی دابلیو بی آمریکا پخش شده است.
فال قهوه ~ شادمهر عقیلی
فنجونای لب پریده / قهوههای نیمه خورده / من و عشقی که واسه / همیشه مرده / دل به عشق تو سپرده
کافه نشینی
باران ملایمی که زد بهترین وقت برای یک خنده مبسوط است. نایلونی بکش روی سرت یا چتری بگیر دستت و برو دم استارباکسی که سر چهارراه شلوغی هست و مارکزها و همینگویها و کوندراها را از پشت شیشه با دفترچهها و اپل مکها و لیوانهای نیمهپر و چهرههای درهم نگاه کن.
تعبیر فال قهوه
سرنوشتی / جا مانده ته فنجان قهوه / جای تو خالی / تا آن را تعبیر کنیم
قهوه ها چرا تلختر شدن
قهوه ها چرا تلختر شدن / نه اینکه شکر بریزما / نه مثه همیشه تلخاند / اما تلختر
قهوه تلخ بود
کنار هم نشستیم / قهوه سرد شد / ما گرم شدیم / سر حرف باز شد / لیلا شیرین بود / قهوه تلخ بود
قهوه و سیگار
وسط یه جمعه کسل کننده، پشت بار، توی کافه نشسته بودم. قهوه فرانسه تلخ و داغ و سیگاری کنارش روی بار، کنار هم، منتظر مانده بودند که من در موردشان تصمیم بگیرم. کمی نگاهشان کردم. قهوه فرانسه خیلی خونسرد سر جای خودش مانده بود و خیلی آرام بخار میکرد.
قهوه دوستی میآفریند
صحنهای از فیلم «با گرگها میرقصد» که در آن سروان لوتنانت دانبار با بازی بهیادماندنی کوین کاستنر برای نشان دادن حسن نیت خود برای سرخپوستان قهوه دم میکند.
برف ریزی میآید و همه جا سفید
دل میدهی به طعم قهوه و صدای موسیقی و سفیدی سرد روی شاخهها…
پای آمدنت که نباشد
پای آمدنت که نباشد / تمام جادههای عالم هم / که به کافهی من ختم شود / باز هم نمیرسی…
با من قهوه میخوری؟
پروفسور فلسفه با بسته سنگینی وارد کلاس درس شد و آنرا روبهروی دانشجویان روی میز گذاشت. وقتی کلاس شروع شد، بدون هیچ کلمهای، یک شیشه بسیار بزرگ از داخل بسته برداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف کرد. سپس از شاگردان خود پرسید که آیا این ظرف پر است؟ دانشجویان همه […]