حرف نمیزنیم / همهچیز بر سینهاش نوشته شده / شیر / چای / قهوه
آرشیو | شعر
کارول
قهوهاش را که هم میزند / قاشق چایخوریاش را در میآورد / صورت کشآمدهاش را در آن نگاه میکند / لبخندی احمقانه میزند
جرعه ای قهوه یخ کرده
نمی خواهم بماسد قهوه ی چشم ات ته شعری / که مدت هاست فال ِ شاعر آن را نمی خوانی
قهوه و آب
دستش را میگیرم / به کافهای میرویم / میزی در گوشهی کافه انتخاب میکنیم / برایش قهوه سفارش میدهم / و آب برای خودم
شعری از نزار قبانی
از صدای تو خوشحال میشدم / که از گلوی گنجشک کوچکی بیرون میپرید / با آن قهوهام را میخوردم / سیگارم را میکشیدم / و پرواز میکردم
فنجان شیرقهوه
تن تو / چون فنجان شیرقهوه است / خوش رنگ و خوش عطر
قهوهخانههایی که تو را به یاد ندارند
بگذار راههایی بیتو را بروم / صندلیهای بیتو را بنشینم / و قهوهخانههایی که تو را به یاد ندارند
شعری از نزار قبانی
فنجان قهوه که پیش رویم / پیش از آنکه بنوشم / مرا نوشید
به یاد مردمکهایت
اگر منعم کند دین از شراب خون گیرایت / دو فنجان قهوه مینوشم به یاد مردمکهایت
قهوه ای دیگر بنوشیم
فنجان نشستهی صبح / مشاجرهی عصر / پنجرهای که امشب به رودخانه باز نخواهد شد / قهوهای دیگر بنوشیم
قهوه خانههای بیروت
از بیروت میپرسی / خیابانهای بیروت / میدانها و قهوهخانههاش / رستورانها و بندرها …
قهوه ات دارد سرد می شود
قهوهات دارد سرد میشود / و طاقت ِ آفتاب ِ نشسته بر صندلیات طاق / مگر چقدر طول میکشد / انتخاب پیراهنی که ساعتی دیگر / باید از تن درآوری
در بسته کافه نادری
ما یک نویسنده دو شاعر بودیم / پشت در بسته کافه نادری
قهوه در شعری از قاآنی
قهوه بس تلخست کش نوشند مردم صبح و شام / لیک بس شیرین شود چون گشت با شکر عجین
دو فنجان قهوهی داغ
دلم تنگ میشود، گاهی / برای / یک دوستات دارم ساده / دو فنجان قهوهی داغ
آدمهای پشت پنجرهی کافه
عادت کرده ام / به طعم قهوه / به آدم های پشت پنجره ی کافه