پروفسور فلسفه با بسته سنگینی وارد کلاس درس شد و آنرا روبهروی دانشجویان روی میز گذاشت. وقتی کلاس شروع شد، بدون هیچ کلمهای، یک شیشه بسیار بزرگ از داخل بسته برداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف کرد. سپس از شاگردان خود پرسید که آیا این ظرف پر است؟ دانشجویان همه […]
آرشیو برچسب | حکایت
بفهم قهوه را !
رامین ندافی | داستان, قهوه و هنر | 6 ژانویه 2012
راست میگفت. قهوه آدم را دوتا میکند. دیگر اگر حرف هم بزنی با خودت میزنی. خوب هم میزنی. یکراست و یکدست هم میزنی. ریموند قهوه را فهمیده بود. مثل آن پیرمرد نجفآبادی فالودهزن. فهمیده بود حتما.
زندگی نوشیدن قهوه است
تحریریه آیکافی | عمومی | 3 ژانویه 2012
گروهی از فارغ التحصیلان پس از گذشت چند سال و تشکیل زندگی و رسیدن به موقعیتهای خوب کاری و اجتماعی طبق قرار قبلی به دیدن یکی از استادهای مجرب دانشگاه خود رفتند. بحث جمعی آنها خیلی زود به گله و شکایت از استرسهای ناشی از کار و زندگی کشیده شد. استاد برای پذیرایی از میهمانان […]