منوی اصلی

‎آرشیو برچسب | حکایت

http://design-dautore.com/

با من قهوه می‌خوری؟

پروفسور فلسفه با بسته سنگینی وارد کلاس درس شد و آن‌را روبه‌روی دانشجویان روی میز گذاشت. وقتی کلاس شروع شد، بدون هیچ کلمه‌ای، یک شیشه بسیار بزرگ از داخل بسته برداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف کرد. سپس از شاگردان خود پرسید که آیا این ظرف پر است؟ دانشجویان همه […]

‎ادامه مطلب
heart n coffee

بفهم قهوه را !

راست می‌گفت. قهوه آدم را دوتا می‌کند. دیگر اگر حرف هم بزنی با خودت می‌زنی. خوب هم می‌زنی. یک‌راست و یک‌دست هم می‌زنی. ریموند قهوه را فهمیده‌ بود. مثل آن پیر‌مرد نجف‌آبادی فالوده‌زن. فهمیده‌ بود حتما.

‎ادامه مطلب
Coffee and Life

زندگی نوشیدن قهوه است

گروهی از فارغ التحصیلان پس از گذشت چند سال و تشکیل زندگی و رسیدن به موقعیت‌های خوب کاری و اجتماعی طبق قرار قبلی به دیدن یکی از استادهای مجرب دانشگاه خود رفتند. بحث جمعی آن‌ها خیلی زود به گله و شکایت از استرس‌های ناشی از کار و زندگی کشیده شد. استاد برای پذیرایی از میهمانان […]

‎ادامه مطلب