منوی اصلی

کافه‌نشینی و ریتم زندگی شهری

شهرام خسروی – استاد انسان‌شنانی دانشگاه استکلهم
برگردان: صفا هراتیان

متن اصلی این یادداشت به زبان سوئدی در کتاب موزه‌ی معماری سوئد (۲۰۱۲) منتشر شده است.

The Swedish Museum of Architecture. A Fifty Year Perspective, 2012

شهر با کافه‌هایش تعریف می‌شود، نه با آسمان‌خراش‌ها و بزرگ‌راه‌هایش. بدون کافه‌هایی که تا دیروقت باز باشند و مشتریانی که مدام قهوه سفارش دهند، زندگی شهری از معنا تهی خواهد بود.

آیکافی – قهوه تلخ است؛ اولین بار که می‌نوشید ممکن است به ذائقه‌تان خوش نیاید، اما خیلی زود به آن وابسته خواهید شد. قهوه آدم‌ها را تغییر می‌دهد و روابط ما را دگرگون می‌کند؛ و آن‌گاه که تعاملات اجتماعی ما دستخوش تغییر شد، نگاه ما به خود و جامعه‌مان نیز متحول می‌شود. کافه‌نشینی و قهوه‌نوشی تاثیری فرای تصور ما بر جهان پیرامون‌مان دارد. بسیاری از ما وقت و انرژی زیادی در طول روز برای قهوه و کافه‌نشینی صرف می‌کنیم. قهوه بعد از نفت بیشترین حجم معاملات بین‌المللی را در دنیا به خود اختصاص داده است. از چند سده پیش مردم رفته‌رفته به قهوه علاقمند شدند و در کمتر از صد سال، این نوشیدنی سیاه راه خود را از اتیوپی و از طریق یمن و بعد از آن سراسر امپراطوری عثمانی به قاهره، حلب و قسطنطنیه باز کرد. در نیمه‌های قرن هفدهم اروپایی‌ها به نوشیدن قهوه روی آورده و نخستین کافه‌ها در اروپای مسیحی در دهه‌ی ۱۶۵۰ شروع به‌ کار کردند. در آن زمان لندن در تب و تاب انقلاب بود و کافه‌ها وعده‌گاه جلسات انقلابی جمهوری‌خواهان. در همین کافه‌ها بود که نخستین نشانه‌های نابرابری‌های اجتماعی آشکار شد.

زمانی‌که چارلز بودلر نخستین وقایع‌نگار مدرنیته تصمیم گرفت تصویری از پاریس آن زمان به‌دست دهد، صحنه‌ای ساخت دربردارنده‌ی کافه‌هایی با مشتریانی از طبقه‌ی شهری جامعه. بودلر در شعری معروف، نخستین مواجهه‌ی یک حاشیه‌نشین با پاریس ِ جدید را توصیف می‌کند. در شهر عقلانی بارون هوسمان با بلوارهای عریض و ساختمان‌های بزرگش، تهی‌دستان جامعه جایی ندارند؛ اما شعر بودلر تصویر مردی ژنده‌پوش را به ما نشان می‌دهد که همراه با دو پسرش به پنجره‌ی کافه‌ای شیک و مدرن خیره شده‌اند:

چشمان پدر گفت: “زیباست!” چشمان پسر پاسخ داد:”زیباست، اما جای آدم‌هایی شبیه ما نیست.”

یک قرن و نیم بعد از انتشار شعر بودلر، کافه‌ها حالا یکی از معدود نهادهای شهری هستند که همگان به آن دسترسی دارند.

بررسی دقیق فضاهای شهری شهرهایی مانند تهران و استکلهم، مشابهت‌هایی را برای ما آشکار می‌کند. در هر دوی این شهرها، کافه وعده‌گاه افرادی‌ست که به حاشیه جامعه رانده شده‌اند. کافه‌نشینی دختران جوان در تهران و جوانان خانواده‌های مهاجر در استکلهم هر دو فرصتی‌ست برای معاشرت و تجربه‌ی نوعی از زندگی اجتماعی که در جایی جز کافه امکان تحقق آن وجود ندارد. در سپهر ایده‌آل یورگن هابرماس، کافه‌ حوزه‌ای عمومی‌ست برای جامعه‌ای شهری پاگرفته بر مبنای گفتمان.

بدین ترتیب جای شگفتنی نیست که کافه‌های یک شهر را در بدو امر عموما اقلیت یا مهاجران آن جامعه بنا می‌نهند. نخستین کافه‌ی پاریس را یک ارمنی در سال ۱۶۷۱ تاسیس کرد. ۱۴ سال بعد ارمنی دیگری در شهر وین، اولین کافه‌ وینی را راه‌اندازی کرد. در اصفهان اولین و بهترین کافه‌های شهر در منطقه‌ی ارامنه‌نشین جلفا قرار گرفته‌اند. اولین کافه در نیویورک را یک مهاجر بریتانیایی در سال ۱۶۹۶ تاسیس کرده است. در استکهلم امروزی سخت است پیدا کردن کافه‌ای که مهاجران یا شهروندانی با ریشه‌ای غیرسوئدی آن را اداره نکنند.

قهوه‌نوشی، عملی اجتماعی‌ست که شهروندان را با ریتم زندگی شهری همگام می‌سازد. نوشیدن فنجانی قهوه در کافه‌ای در شهر، چیزی بیش از پر و خالی شدن یک فنجان است. کافه‌نشین چه تنها باشد با یک فنجان قهوه و یک کتاب، و چه در جمعی دوستانه، خود را درست در مرکز فضایی عمومی می‌بیند؛ در عین این‌که در چارچوب حریم شخصی‌ش احساس امنیت می‌کند. کافه‌نشینی به فرد احساس تعلق می‌دهد؛ تعلق به انجام کاری که دیگرانی هم مشغول انجام آن‌اند.

کافه‌نشین، هم در پی دیدن است و هم دیده شدن. کافه‌نشینی خیال را پرواز می‌دهد. کافه‌های امروزی فضایی رویایی‌اند؛ درست مانند زندگی شهری پاریسی که والتر بنیامین در کتابش توصیف می‌کند؛ فرصتی برای فرار از هیاهوی خیابان، جایی برای خیال‌پردازی، فضایی برای “متفاوت” نبودن، برای نادیده گرفته نشدن؛ و در عین حال جایی برای تشکیل ذهنیتی شهری.

حضور چنین فضاها و جمع‌هایی متفاوت با بطن جامعه، حوزه‌ی عمومی را دست‌خوش تغییر کرده و تفسیری عصیان‌گر از شهر به‌دست می‌دهد؛ همین باعث می‌شود که نگاه دولت‌ها به کافه همواره توام با بدبینی و عدم تحمل باشد. حاکم، کافه را محلی برای ملاقات مردان و زنان جوانی می‌بیند که عشق‌ها و روابط‌شان را در معرض دیدم عموم قرار می‌دهند؛ زیرا که دقیقا در این فضاهاست که امر خصوصی به امر عمومی تبدیل می‌شود.

این‌که جوانان حاشیه‌نشین در استکهلم و یا زنان تهران در شهر حضور پیدا می‌کنند، گو این‌که کوتاه‌مدت باشد و برای نوشیدن قهوه، نوعی نقد و به چالش کشیدن نظام حاکم بر شهر است. آن‌هایی که حق کمتری به فضاهای شهری دارند با حضورشان شهر را دگرگون می‌کنند و خود را نیز. از این روی نوشیدن قهوه در کافه می‌تواند به نوعی نشان‌دهنده‌ی ریتم، ماهیت و پویایی سیاسی شهر محسوب می‌شود.

نیز ببینید ~

, , , ,

4 کامنت برای کافه‌نشینی و ریتم زندگی شهری

  1. بنفشه 20 اکتبر 2014 ‎در #

    مطلب خیلی خوبی بود ..ممنون

  2. بنفشه 20 اکتبر 2014 ‎در #

    ممنون

  3. آويش 20 اکتبر 2014 ‎در #

    “Black as night, sweet as sin.”
    ― Neil Gaiman, Anansi Boys

  4. سلام 21 اکتبر 2014 ‎در #

    من منطقه ارامنه اصفهان را نمی‌دونم اما بهترین کافه‌ایی که تا الان تو اصفهان رفتم کافه رادیو بوده البته تا وقتی دخترا محیط کوچک و آرامشش را با جیق جیق و حرف‌های چرند پر نکردند.

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.