و ما قهوهمان را مینوشیم / و وانمود میکنیم که یکدیگر را نگاه نمیکنیم / من همراه آنها انتظار میکشم
آرشیو | شعر
روشن مثل روز
قهوه که میخوردم با تو / گلها سر خم کرده بودند / سپیدارها سر تکان میدادند
فال قهوه در روز تعطیل
با همین حرفهای بیهوده / همگی میشوند آلوده / چون که هر یک به شخصه درگیرند / یک به یک فال قهوه میگیرند
نقش قهوه
تو به نقش قهوه اعتقاد داری / به پیش بینی / به بازی های بزرگ / من فقط به چشمانت
فنجان سفید لبه طلایی مادر بزرگ
فنجان را میشویم / با دقت خشک میکنم / عادت ندارم به قهوه خوردن / قهوه درست میکنم / کمی شکر / هم میزنم
قصه ته فنجان قهوه
آنگاه با نگاه به فنجان قهوهام / فالی برای لحظهی تنهاییام زدی / خواندی تو قصهی ته فنجان قهوه را / من را کنار یک زن عاشق رقم زدی
قهوهای که تو سفارش میدهی
نمیتوانم زیست بیتنفس هوایی که تو تنفس میکنی / و خواندن کتابهایی که تو میخوانی / و سفارش قهوهای که تو سفارش میدهی
کافهی کوچکی که عصرها در آن قهوه مینوشیدیم
عشقت به من آموخت تو را در همه چیزی جستُجو کنم / و دوست بدارم درخت عریان زمستان را / و کافهی کوچکی را که عصرها در آن قهوه مینوشیدیم
شعری از نزار قبانی
شعر را با تو قسمت میکنم / همانسان که روزنامهی بامدادی را / و فنجان قهوه را / و قطعهی کرواسان را / (نزار قبانی)
شعری از سیدعلی صالحی
فنجانی قهوه در سایههای پسین / عاشقشدن در دیماه / مردن به وقت شهریور
یک قهوه تلخ لطفا
آقا! برای من یک قهوه تلخ لطفا! / میدانید اتفاق شیرینی افتاده / من اما، در اضطرابِ رخدادِ یک اشتباه دوباره، دلشوره دارم
فنجان شیری
قهوهام را تلخ مینوشم / شکر؟ / نه! فقط کمی لبخند در فنجانم بریز …
آنطور که قهوهی نیمخورده را پس زدی
آنطور که قهوهی نیمخورده را پس زدی / زمین لرزید / میز لرزید / دانههای شکر غمگین شدند / پاکت سیگار آتش گرفت
ترانه کافه
مِنو تقصیری نداره، دلخوشی همیشه محوه / با شکر تحملش کن، قصه تلخه مثل قهوه!
تعبیر فال قهوه
سرنوشتی / جا مانده ته فنجان قهوه / جای تو خالی / تا آن را تعبیر کنیم
قهوه تلخ بود
کنار هم نشستیم / قهوه سرد شد / ما گرم شدیم / سر حرف باز شد / لیلا شیرین بود / قهوه تلخ بود