هنوز بوی قهوه بلند نشده بود که نشسته پشت میز و زل زده به صدای اسبی که بیرون اتاق بود؛ از صبح تا حالا یک بند میخورد؛ چای با نبات. انگور. طالبی. نان و پنیر. هرچه که دم دستش بود.
آرشیو برچسب | شفق حسینی
دانههای ریز دوستداشتنی
تحریریه آیکافی | قهوهنوشت | 18 می 2013
مصرف قهوهاش زیاد بود. میگفت پدرم میگوید خوب است که جیبهایت بهجای توتون، بوی قهوه میدهد.