شفق حسینی
-
داستان قهوه ۲
هنوز بوی قهوه بلند نشده بود که نشسته پشت میز و زل زده به صدای اسبی که بیرون اتاق بود؛…
ادامه مطلب -
دانههای ریز دوستداشتنی
مصرف قهوهاش زیاد بود. میگفت پدرم میگوید خوب است که جیبهایت بهجای توتون، بوی قهوه میدهد.
ادامه مطلب