منوی اصلی

بخار رقصان قهوه

آری من آن جمع‌های شبانه را دوست داشتم:
گیلاس‌های پر از یخ بر میزی کوچک،
بخار خوش‌بو و رقصان قهوه،
گرمای مطبوع آتش سرخ،
شوخی‌های تند و تیز ادبی،
و نگاه ناگهانی یک دوست، شرم‌آگین و وحشت‌زده

~ آنا آخماتوا
برگردان: احمد پوری

نیز ببینید ~

,

‎هنوز کسی کامنتی ننوشته است‫.‬

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.