آرمین لمیع پایهگذار قهوه لمیز: دنبال فرهنگسازی بودهایم
آیکافی – بسیاری به کیفیت قهوههایش انتقاد دارند، اما بعدازظهرها روبهروی کافیشاپ سعدآباد لمیز پر است از جوانانی که لیوان قهوهشان را دست گرفتهاند و در محوطهی پیادهرو جمع شدهاند به گپ و گفت. آرمین لمیع پایهگذار لمیز میگوید اگر قهوهمان بد است؛ چرا اینقدر سرمان شلوغ است؟ “پیادهروی جلوی لمیز تجریش” حالا برای خود صفحهای هم در فیسبوک دارد. زنجیرهی تامین لمیز مترادف عبارتیست که از آن با Green to Cup یا از دانهی سبز تا فنجان یاد میکنند: واردات قهوه سبز، روست، بستهبندی، فروش و مصرف در شعب. همین زنجیرهی تامین پیوسته باعث شده لمیز بتواند قهوههایش را با قیمتی مقرونبهصرفه و اقتصادی ارائه کند و مشتریان زیادی برای خود دست و پا کند. آنها دنبال سود کمتر ولی فروش بالا بودهاند؛ مسالهای که بهنظر میرسد تاثیری مستقیم بر روی کیفیت قهوههای لمیز داشته است و بسیاری از قهوهخورها را راضی نمیکند.
لمیع دانشآموختهی رشتهی امبیای از دانشگاهی در کاناداست. او از سال ۲۰۰۰ وارد حوزهی قهوه و کافیشاپ شده و پیش از این نمایندگی دو شعبه از یک برند زنجیرهای در ونکوور کانادا را در اختیار داشته است.
الگوی ادارهی کافههای لمیز با آنچه از سالها پیش در ذهن کافهنشینان نقش بسته متفاوت است. در لمیز خبری از گارسونی که منو سر میز شما بیاورد نیست؛ خودتان باید دم پیشخوان بروید، سفارش دهید و پول قهوهتان را همان موقع حساب کنید. بعد باید منتظر بمانید تا باریستا از پشت دستگاه اسپرسوساز، بلند نام سفارشتان را صدا بزند تا بروید و قهوهتان را بردارید. در لمیز میتوانید کافهلاتهی متوسط سفارش دهید و آمریکانوی سایز بزرگ. ویژگیای که بعدها کافیشاپهای دیگر هم کمکم به فکر آن افتادند.
این الگو حالا ممکن است برای بسیاری از کافهنشینها علیالسویه بهنظر برسد، اما زمانی که لمیع تصمیم گرفت در کافیشاپهای زنجیرهایش تشریفات معمول را برچیند و سرعتی دوچندان به سفارش و سرو قهوه بدهد، احتمالا کمتر کافهای در تهران پیدا میشده که در آن خبری از منوهایی شبیه منوی چلوکبابیها نبوده نباشد. لمیع بهواسطهی سالها زندگی در کانادا و آشنایی با کسبوکار قهوه بهدنبال پیادهکردن مدلی شبیه به کافیشاپهای زنجیرهای مانند استارباکس و کافی بین در ایران بوده است؛ مفهومی که به آن Cultural Arbitrage میگویند؛ چیزی شبیه به گرتهبرداری فرهنگی یا پیاده کردن یک ایده، مدل یا حرکت از یک فرهنگ در فرهنگی دیگر.
یک دقیقه به صدای کافه لمیز تجریش گوش دهید.
لمیع در سال ۲۰۰۶ بعد از سالها به ایران برمیگردد و صبح یک روز تصمیم میگیرد که مطابق معمول برای نوشیدن قهوه به کافهای برود. اما اطرافیانش به او میگویند که کافهها اینجا معمولا ساعت ۱ و ۲ ظهر باز میشوند. رویای راهاندازی کافهای که صبح زود قهوه دست مردم دهد، احتمالا از همینجا در ذهن لمیع نقش بسته است.
او در مورد اولین تجربهی قهوهنوشیاش در کانادا میگوید: “با خواهرم و تعدادی از دوستان به استارباکس رفتیم و طبق معمول ایرانیها من اصرار داشتم که همه را مهمان کنم. دیدم ارزانترین نوشیدنی منو اسپرسو است؛ قهوهی تلخ و سیاهی در ته ِ فنجانی کوچک برای من آوردند. گفتم این چرا اینقدر کم است؟ خلاصه باریستا فنجان را از من گرفت و کمی آب به آن اضافه کرد و شد آمریکانو.”
لمیع حین تحصیل در رشتهی MBA مطالعات تحقیقاتی و پروژههای دانشگاهی خود را بهکلی معطوف به کسبوکار قهوه در ایران میکند. او حتا تز فوقلیسانسش را نیز با همین موضوع و با راهنمایی استادانی از دانشگاه شریف در ایران به اتمام میرساند. همین دانش آکادمیک در راهاندازی و ادارهی کافیشاپهای لمیز به یاری آرمین لمیع میآید و تعداد شعب این برند در تهران حالا به ۵ رسیده است: “به من میگفتند یک کافیشاپ است دیگر؛ اینهمه تحقیق و دفتر و دستک ندارد که. اما من از روز اول میخواستم اصولی کار را پیش ببرم.”
قدم نخست: لمیز تجریش
تجریش اولین شعبهی لمیز است که در سال ۸۸ گشایش مییابد. لمیع میگوید: “تصمیم گرفته بودیم کافیشاپی نزنیم مگر اینکه در تجریش باشد. خیلی گشتیم تا بالاخره پیدا کردیم. ما صبرمان خیلی زیاد است. در سال ۲۰۱۰ قیمت اسپرسوی لمیز ۸۰۰ تومان بود؛ فکر میکردیم آدمها صف میبندند، اما دیدیم هیچ استقبالی نشد. آمده بودیم بر ِ تجریش که پاخور زیاد است، ولی آدمها تو نمیآمدند. ترفندهای زیاد بهکار گرفتیم. ما تا مدتها اسپرسو، آمریکانو، قهوه دمی و چای بههمراه یک کیک را میدادیم هزار تومان. فقط برای اینکه آدمها بیایند و تجربه کنند.”
“ما دنبال جا انداختن ِ فرهنگ قهوه بودیم. طرح کسبوکار لمیز هم اساسا بر همین محور است. هنری فورد مخترع ماشین میگوید من اگر از مردم میپرسیدم چه میخواهید، میگفتند یک اسب تندتر و هیچوقت ماشینی اختراع نمیشد. یا بهقول استیو جابز ما بهتر از مشتریها میدانیم آنها چه نیاز دارند. ما هم نرفتیم دنبال ِ اینکه ببینیم مردم چه میخواهند. سعی کردیم فرهنگسازی کنیم و برای اینکار هزینهی زیادی هم دادیم.”
الگوسازی فرهنگ قهوهنوشی به سبک کافیشاپهای غیرایرانی
اما ساز و کار لمیز برای رسیدن به این هدف چه بوده است؟ لمیع میگوید: “خب ما میدیدیم این مدلی که مشتری سفارشش را خودش برمیدارد در خارج از ایران جواب داده است. این همان Cultural Arbitrage است. ضمن اینکه حواسمان بود اولین شعبه را جای پر رفت و آمدی افتتاح کنیم. جایی که محل گذر باشد و نه پاتوقی. قیمتهایمان را هم پایین نگه داشتیم. ما مدتی حتا بین مردم لیوان پخش میکردیم تا بیایند و قهوه مجانی بخورند. به ما میگفتند شما اگر یک دستگاه بستنیساز بگذارید جلوی کافه یا ذرت مکزیکی سرو کنید، لااقل میتوانید اجارهتان را درآوردید. اما کار ِما قهوه بود.”
تا پیش از فراگیر شدن کافههای روزمره در تهران، بسیاری قهوهشان را در خانه مینوشیدند و برای معاشرتهای دستهجمعی، قرارهای دونفری و گاهی هم خلوت کردن سراغ کافهها و کافیشاپها را میگرفتند. حالا ترکی یا فرانسهای هم سفارش میدادند؛ سانشاین، کافهگلاسه و میلکشیک هم جزو محبوبها بودند. اما گسترش کافهها و کافیشاپهایی با تمرکز بر ارائهی نوشیدنیهای بیرونبر و البته نه چندان گران، قهوه را بهعنوان نوشیدنیای روزمره و غیرلوکس میان بخش بزرگتری از جامعه و بهویژه جوانترها جا انداخت.
چشمانداز لمیز اینطور که میگوید از روز اول راهاندازی کافیشاپهایی در محلههای پررفتوآمد شهر و جاهایی با دسترسی آسان و نیز ارائهی قهوه برای عموم مردم جامعه بوده است:
[quote style=”boxed”]قهوه در ایران بهعنوان نوشیدنیای لوکس جا افتاده بود. کافهها حوالی ساعت ۲ و ۳ شروع بهکار میکردند تا جایی که من اطلاع داشتم. این مفهوم البته هنوز جاهایی برقرار هست؛ اما ما میخواستیم الگوی تازهای دراندازیم. میخواستم جایی باشد که همانگونه که در ونکوور دیده بودم، پزشک و وکیل و کارمند و دانشجو قهوهی صبحگاهیشان را بگیرند و روزشان را شروع کنند؛ مکان سومی جز خانه و محیط کار.[/quote]
همین است که در لمیز تجریش ممکن است خانم میانسالی را ببینید که تنهایی سر میزی نشسته و روزنامه میخواند و قهوهاش را مینوشد؛ یا جوانی که رو به پنجرهی تمامشیشهای کافه رو به خیابان سعدآباد سرگرم آیپدش است. تجمع و تردد مشتریان در این شعبهی خاص باعث شده که سر میزها یادداشتی ببینید مبنی بر اینکه مدت پذیرایی ۲۰ دقیقه است. این تنها یک اعلان تشریفاتی نیست. اگر مدتی از حضورتان در کافه بگذرد و سفارش تازهای ندهید، پرمحتمل است که کافهدار از شما بخواهد کافه را ترک کنید و جایتان را به مشتریان دیگر دهید. خیلی از کافهنشینان از این برخورد کافهدارهای لمیز تجریش دلخورند و این رفتار را محترمانه نمیدانند. آرمین لمیع در اینباره میگوید: “این جزو سیاستهای ماست. اگر مشتری بیش از حد مقرر در کافه بنشیند به او تذکر خواهیم داد. البته فقط در شعبهی تجریش چنین است. بهخاطر اینکه آنجا همیشه شلوغ است و مشتریانی هستند که بیرون کافه منتظرند. دوستانی که دلخورند، ممکن است گاهی جزو آنهایی باشند که بیرون کافه معطل شدهاند.”
زنجیرهی تامین پیوسته: از قهوه سبز تا فنجان
لمیع در مورد شکلگیری زنجیرهی تامین لمیز میگوید: “هستهی اصلی کار یک کافه قهوه است. کار را که شروع کردیم دیدیم قهوههای وارداتی تاریخمصرفگذشتهاند و جز این، تامینکننده ممکن است روزی جنس داشته باشد و روز دیگر نه. برند خاصی در ایران نبود و بیشتر قهوههای وارداتی بهصورت مسافری به ایران میرسید. سراغ قهوههای روست ِ داخل در جمهوری و سعدی را گرفتیم و دیدیم سیستم آنها بسیار سنتی است. یادم هست روزی رفتیم روستریهای بازار را ببینیم. دیدم با همان روستری که پسته و آجیل بو میدهند، قهوه را هم روست میکنند. کیلویی ۱۲۰ تومان میگرفتند قهوه بو میدادند. علاوه بر این سیستم بستهبندی و نگهداری درستی بهکار گرفته نمیشد. آن زمان مصطلح بود که میگفتند قهوه را در “کیسه خیاری” به شما میدهند. این سیستم سنتی به کار ما نمیآمد.”
آرمین لمیع یک پله عقبتر میرود و به این فکر میافتد که تامین قهوه برای آن مدل کسبوکار که در ذهن داشته، باید در کنترل خودشان باشد. پی میگیرد و میبیند قهوه سبز با آن مرغوبیتی که مد نظر بوده در بازار آن وقت ِ ایران یافت نمیشود. عمدهی قهوه بازار قهوه روبوستا بوده و عربیکا آنقدری که میخواستهاند، پیدا نمیشده است. یک قدم دیگر به عقب برمیدارند و واردات قهوهی سبز از هند، اوگاندا و کشورهای دیگر را آغاز میکنند.
“منتقدان ما رقبایمان هستند”
اما شاید برای کافهنشینها اهمیتی نداشته باشد که این زنجیره چهطور شکل گرفته و چقدر کامل است. قهوهخورها دنبال قهوهی خوب هستند و کیفیت و پایداری کیفیت برایشان از هرچیز دیگری مهمتر است. به عقیدهی بسیاری، لمیز در ارائهی قهوهی با کیفیت آنچنان موفق نبوده است. منتقدان میگویند اقبال شعبهی لمیز بهخاطر موقعیت مکانی آن است و نه قهوهی مرغوبش.
لمیع در پاسخ به انتقادها نسبت به کیفیت قهوه لمیز میگوید: “اینطور نیست که چون ما قیمت قهوهمان پایین است، قهوه ارزان و نامرغوبی استفاده میکنیم. قهوههایی که در شعب لمیز استفاده میشود، جزو بهترین قهوههای وارداتی ماست. خیلیها باور دارند که جنسی که گران است حتما خوب است و اگر ارزان باشد لابد مشکلی دارد. در حالیکه چنین نیست. ما بازخوردهای مثبت زیادی از مشتریان میگیریم. ۹۵ تا ۱۰۰درصد قهوهای که استفاده میکنیم قهوهی عربیکاست. ما از کیفیت دانه، دستگاهها، متدهای آموزشی و باریستاهایمان مطمئن هستیم. علاوه بر این قهوهی ما همیشه تازه-روست است و بهخاطر فروش بالا اصلا قهوهای در مغازه نمیماند. ما شاید بهترین نباشیم، اما همیشه در حال ِ بهتر شدن هستیم. متاسفانه خیلی از کسانی به ما انتقاد دارند، جزو رقیبها هستند.”
از لمیع میپرسم اگر مهمانی از خارج برای شما برسد که رودروایسیدار باشد، برای قهوه کجا مهمانش میکنید؛ بلادرنگ میگوید “لمیز”.
نظرات کاربران دربارهی قهوه لمیز در اینستاگرام آیکافی
بههر جهت ظاهرا محبوبیت زیاد حالا کار دست لمیز داده است. در همین روزهایی که مشغول پیاده کردن گفتوگو با لمیع بودیم، کافهی همسایهی لمیز تجریش یعنی مونین بار که متعلق به مجموعهی لمیز است و کوکتل سرو میکند، به علت آنچه “تجمع و عدم رعایت شئونات اسلامی جلوی درب کافه” خوانده شده، توسط اماکن تعطیل شده است.
قهوه با طعم کاغذ
انتقاد دیگری که به لمیز وارد میکنند، طعم کاغذی و نامطبوع قهوههای بیرونبر آن است. لمیع در اینباره میگوید: “ما از روز اول مشکل لیوان یکبارمصرف داشتیم. کسی لیوان بیرونبر نمیزد. اگر هم میزدند فقط یک سایز میزدند. ما سه سایز میخواستیم. اول شروع کردیم به وارد کردن لیوان. مدتی طول کشید تا جایی را پیدا کردیم که در سه سایز برایمان لیوان بزند. مشکل بعدی این بود که درپوش نمیزدند. حالا هم که بهخاطر تحریمها شرکت سازندهی لیوانهای ما نمیتواند کاغذ مرغوب وارد کند و اینهایی که استفاده میکنیم از نظر بهداشت مشکلی ندارد، ولی بههر حال عدهای معتقدند طعم میدهد به قهوه. به همین خاطر احتمالا دوباره برویم سراغ واردات لیوانهای مرغوب، با آنکه برایمان بسیار گرانتر تمام میشود.”
فرانچایز؛ مدلی شکستهخورده در ایران؟
دومین شعبه لمیز بعد از تجریش در میدان انقلاب بوده، زمانیکه شرکت هنوز ایدهی فرانچایز و فروش تابلو را دنبال میکرده است. لمیع اما تجربهی خوبی از مدل فرانچایز در ایران ندارد. میگوید بعد از مدتی بهخاطر اختلاف در شیوههای مدیریتی با مدیر کافهای که حالا به قهوهچیباشی تغییر نام داده، به مشکل برمیخورند و حتا مدتها طول کشیده تا بتوانند تابلوی لمیز را هم پس بگیرند. شعب دیگر لمیز در طی این سالها بهترتیب در پاساژ قائم، میدان ولیعصر، رویان و بعد هم میرداماد شروع بهکار میکنند. لمیع میگوید دوست داریم که در شهرهای دیگر و حتا خارج از ایران هم شعبی راهاندازی کنیم، اما چون به تجربهی مشتری بسیار اهمیت میدهیم و روند رشد مجموعهی ما کاملا ارگانیک است، گسترش شعب ممکن است سالها طول بکشد. لمیع اطمینان دارد که دیگر مدل فروش تابلو را پی نخواهد گرفت.
~ شعب لمیز در شبکهی کافههای آیکافی
از صفحهی رسمی لمیز در اینستاگرام
طراحی داخلی شعب لمیز هر یک ساز خود را میزنند؟
سوالی که یکی از کاربران در اینستاگرام آیکافی پرسیده این است که چرا شعب لمیز از نظر طراحی داخلی شبیه به هم نیستند. لمیع میگوید: “در طراحی کافهها از آجر و استیل استفاده میشود. سوای از این، از چیدمان خاصی هم تبعیت میکنیم. مثلا کنار صندوق حتما یخچال شیشهداری هست و منو روی دیوار نصب شده و جایی که مشتری سفارشش را تحویل میگیرد، میتواند از روی میزی دستمالکاغذی و شکر و درپوش و چیزهای دیگر هم بردارد. حالا ممکن است رنگ آجرها در همهی شعبهها شبیه به هم نباشد.
دعوت مردم عادی به تجربهی یک احساس بهتر
در این روزهای تهران کافههای زیادی نیستند که در آنها بتوانید با خیال راحت با هزینهای سه-چهار هزار تومانی جیرهی روزانهی قهوهتان را تامین کنید. لمیز از این جهت توانسته طی چند سال فعالیت، بخش بزرگی از جامعه را با قهوه آشتی دهد و تلنگری به ما ایرانیان ِ چایدوست بزند که قهوه نیز چون گذشته میتواند نوشیدنی ِ هر روزهی ما باشد. هرچند بدیهیست که تداوم فعالیت یک کافیشاپ در گرو ِ ارائهی محصولات باکیفیت و راضی نگهداشتن مشتریان است.
[hr]این یادداشت در سری مطالب پای صحبت قهوهچی منتشر شده است. از همین سری بخوانید:
[hr] [threecol_one]باریستای خوب چیزی بیش از قهوه خوب درست کردن است [/threecol_one] [threecol_one]گفتوگو با سعید رئیسی: کافیکاپینگ درک احساسی قهوه [/threecol_one] [threecol_one_last]اصلانی موسس کافه رئیس: لوگوی رئیس تغییر خواهد کرد [/threecol_one_last]
به نظرم برای این که قهوه سرو شده خوب باشه، چیزی بیش از اطمینان صاحب مجموبه به ارکانش نیازه. قانع نشدم با این که چون یه سری آدم، به نسبت پولی که میدن از قهوه راضین، پس قهوه خوبی ارائه میشه و به خاطر این که صاحب مجموعه به ارکانش اطمینان داره، من هم باید اطمینان کنم. برای من مهم اینه که قهوه ای که برام سرو میشه خوب باشه، بقیه اش پشت صحنه است.
Azzziiiz Cheeraaa Yee Moodaatii Vaaaghaan Ghaahvee Maasraaafii Laaamiz Khoob Bood Vaaaaliii Alaaan Naaa Choon AZ ghaahvee Nira ESteefaadee Miikoonaaan
ممنون از صفا هراتیان عزیز ,
دوست خوش فکر , کاربلد و منصف , آرمین لمیع , دست مریزاد !
با آرزوی موفقیت روزافزون…
امیدوارم بزودی همو ببینیم و از ایده های مردمی و فرهنگ سازانه و نو حرف بزنیم
من رقیب نیستم اما راضی هم نبودم و نیستم ! هر چند که بعد از خوندن این مطلب و تاکید بر این نکته که هدفشان تهیه قهوه برای همه با قیمت مناسب است برای کارشان ارزش قائلم !
ممنون از مصاحبه بسیار جالب و خواندنی راستش من خودم تابحال فرصت پیش نیامده قهوه شان را تست کنم اما زیاد تعریف کیفیت قهوه لمیز را نشنیده ام اما به هر حال کاری که کرده اند اعم از فرهنگ سازی و از مزرعه تا فنجان کاری بسیار دشوار و قابل تقدیر است.
برای ارزیابی یک محصول فقط کیفیت نیست که باید لحاظ شود ، قیمت تمام شده هم باید در نظر گرفته بشه…من به شخصه معتقدم قهوه لمیز یک قهوه ارزشمند است…نمی گم قهوه ش عالی و بی نظیر ولی وقتی قیمت این قهوه را در کنار کیفیت در نظر می گیرید خواهید فهمید که انتخاب خوبی برای اقتصاد متوسط جامعه است.
من فکر میکنم تاکید این مجموعه روی فروش زیاده. کیفیت براشون همیشه در درجه دوم مهمه. مثل هایدا. یا جاهای دیگه. که چون ارزونند شلوغ هم هستند. اما هممون میدونیم چیزی که میخوریم چیه. مهارت کارکنان لمیز ( به خصوص شعبه تجریش) در سوزوندن قهوه واقعا جالبه. به این اضافه کنید کیکهایی که اگرچه ارزونند ولی واقعا بدند.
سلام
شعبه چهار راه ولیعصر لمیز، که تازه تاسیس شده، بی شک آشغال ترین جاییست که تا حالا رفتم. کیفیت بسیار پایین، عدم بهره گیری از تهویه متبوع مناسب (از کولر آبی استفاده شده) برخورد بسیار بی ادبانه کارمندان و جو بسیار بد، رفت و آمد دائم ده ها آدم بالای سر آدم و هر چیز بد دیگری که فکرش را کنید، باعث شد که پشت دستم را داغ کنم که چنین جایی رو برای بار دوم تجربه کنم، واقعا بی شک بدترین تجربه کافه ای من بود.
سپاس.
دوستانی که با قهوه آشنایی فراتر از نوشیدن تنها دارند می دانند که تمام این ماجرا و تمام بگیر و ببند ها ، انجمن تخصصی اروپا و آمریکا تشکیل دادن ، استاندارد سازی کردن ، قهوه را از چنگ بورس و تولید کلان درآوردن، پیش رفتن به سمت قهوه تخصصی و سینگل اوریجین ، به این خاطر است که از مرحله کاشت تا برداشت قهوه و از برداشت تا روست کردن نیروی انسانی زیاد ، کار و زحمت و آب و نگهداری زیادی صرف می شود.
حالا ما بیاییم با کلمات بازی کنیم و نیت های قشنگ و رنگین بسازیم که می خواهیم فرهنگ سازی کنیم .
از کدام فرهنگ صحبت شد؟
فرهنگ سازی صحیح این نیست که جنس ارزان بدهیم و دختر پسرها مکانی برای پاتوق جور کنند . ساندویچی فری کثیف هم پاتوق است . فرهنگ خاصی هم ندارد جز ساندویچ کالباس و از این دست.
فرهنگ صحیح این هست که قهوه را با بهترین کیفیت ارائه بدی و تلاش کنی قیمت رو متعادل نگه داری . به زور پول خورد که نمی شه مردم و قهوه خور کرد.
قهوه نا مرغوب استفاده می کنند ، و از طعم های ضائد مشخص است که نظافت های هر شب انجام نمی شود( کی حال داره، پول و بیار بشماریم)
خدا پدر آب میوه بستنی عمو نعمت و بیامرزد که ادعایی نداره . خواهش می کنم از عوامل لمیز(که می دانم کار بلد هستند) کمی دل بسوزانید ، نه برای مردمی که فرق قهوه و چای دم نکشیده برایشان یکیست (جدای از قهوه دوستان واقعی) بلکه به احترام عوامل اجرایی کمربند قهوه ….
لمیز در کل قهوه ای با کیفیت متوسط رو به پایین ارائه می کنه، دلیل موفق شدن لمیز هم فقط و فقط قیمت پایین قهوه هاشه، البته که اونم به دلیل استفاده کردن از قهوه ی ارزون قیمت و البته احتمالا کم کردن سود اونم به مقدار جزئی هست، باریستاهای متوسطی هم داره البته، در کل اگر از دکوراسیون و کیک ها و بیسکوئیت های شعب لمیز فاکتور بگیریم کافه ی متوسط رو به ضعیفیه، واقعا جای تاسف داره بخاطر قیمت بالا و البته زور اسپرسو تو بقیه ی کافه ها یه چیزی مثل لمیز اینقدر پا بگیره!