قهوه‌نوشت

امان از صندلی ناراحت کافه

لذت تجربه‌ی کافه‌نشینی فقط به قهوه و چای و سرویسی که ارائه می‌شود نیست. بعضی وقت‌ها کافه‌ خوب را صندلی بد از اعتبار می‌اندازد. 

صندلی کافه

آیکافی – به قصد خوردن فنجانی قهوه، خسته از ترافیک و شلوغی و کار پا می‌گذارم به کافه‌ای که شنیده‌ام باریستای حرفه‌ای دارد و قهوه‌ی خوب سرو می‌کند. فکر می‌کنم به ساعتی که می‌توانم قهوه‌ی خوش‌طعم را مزمزه کنم و لم بدهم روی صندلی کافه و خستگی کار و خیابان را بریزم بیرون و انرژی جمع کنم برای ماراتن کار و ترافیک. دکور کافه دلنشین است و زیبا. با رنگ‌های براق و نور مناسب. بوی قهوه می‌آید و نوای موسیقی خوب. ابر خوشحال بالای سرم اما فقط چند ثانیه دوام آورد. تا همان لحظه‌ای که نشستم روی صندلی کافه و بعد از چند ثانیه فقط به این فکر می‌کردم که زودتر قهوه‌ام را سفارش بدهم، بنوشم و هرچه سریع‌تر از روی آن صندلی‌های ناراحت بلند شوم. سرویس درست، قهوه‌ی خوب، باریستای حرفه‌ای، دکور زیبا و چیزهای دیگر را صندلی‌های معذب اما خوشگل کافه خراب می‌کند. مگر می‌شود وقتی روی صندلی غیراستاندارد نشسته‌ای و مدام جابه‌جا می‌شوی و نمی‌دانی پایت را کجا بگذاری فکر کنی قهوه‌ای که می‌نوشی چقدر خوش‌عطر و طعم است؟

می‌گویند کافه‌های کوچک یک بخشی از سیاست کسب درآمدشان استفاده از صندلی‌های نه‌چندان راحت است. می‌گویند نمی‌شود در کافه‌ی سی‌متری میز و صندلی راحت گذاشت برای مشتری‌‌های بی‌ملاحظه‌ای که یک فنجان قهوه سفارش می‌دهند و چند ساعت به اعتبار همان یک فنجان میز کافه را اشغال می‌کنند. در مقام کافه‌دار با کمی اغماض این رویکرد قابل درک است. اما چرا هزینه‌ی این رویکرد را باید مشتری‌ای پرداخت کند که قصد لنگر انداختن در کافه ندارد و دلش می‌خواهد همان بیست دقیقه حق طبیعی‌اش را روی صندلی راحت بنشیند و استراحت کند. این‌ها اما فقط وقتی معنی دارد که معضل صندلی ناراحت در کافه‌ی کوچک گریبان‌تان را گرفته باشد. با صندلی‌های معذب کافه‌ی بزرگی که دست‌کم سی نفر را همزمان در دلش جا می‌دهد چه باید کرد؟ با صندلی‌هایی که نه ارتفاع‌ نشیمن‌شان با میز استاندارد است، نه ارتفاع خودش از سطح زمین. تلاش برخی کافه‌ها برای استفاده از صندلی‌هایی در فرم‌های غیرمتعارف باعث شده نشیمن‌های خوشگل اما ناراحت لحظات کافه‌نشینی‌تان را سخت کنند. اگر مبل‌های راحتی را که در کافه‌های تهران باب شده کنار بگذاریم، در طراحی اغلب صندلی‌ها نه از لحاظ سطح نشیمن و نه از نظر ارتفاع تکیه‌گاه هیچ ملاحظاتی برای افرادی که اضافه‌وزن دارند در نظر گرفته نشده. و یا نیمکت‌هایی در لانژ‌ها به دیوارها چسبیده‌اند و گاهی نه ارتفاع‌شان با زمین مناسب است و نه عرض‌شان برای نشستن. در عوض روکش گل‌گلی رنگ‌ و وارنگی دارند که دل هر بیننده‌ای را می‌برد و موبایل‌ها را وادار می‌کند به کار کردن، عکس گرفتن و در اینستاگرام گذاشتن.

فکر می‌کنم به صندلی‌های لهستانیِ راحتی که زمانی در کافه‌های تهران به‌طور واگیرداری فراگیر شد. با موج تغییر ظاهر کافه‌ها از کافه‌های تاریک با دکور چوبی و صندلی لهستانی به کافه‌های روشن با مبل‌های راحتی و صندلی‌های خاص، دیگر جایی برای صندلی لهستانی با آن شکل و طرح نیست. لهستانی‌ها از کافه‌های محبوب این‌روزها رفته‌اند اما کاش ویژگی‌هایشان را برای کافه‌های نسل بعد به ارث می‌گذاشتند.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. چه مطلب خوب و شیرینی ! چه نکته سنجی ظریفی ! همه چیز باید دست در دست هم دهد تا حس ه خوبی را منتقل کند ! بیاد دارم که درجزیره زیبای قشم در به در دنبال کافی شاپ بودم و هر چه گشتم کمتر یافتم ! بالاخره کافی شاپی که در وسط یک پاساژ بود را با پرس و جو پیدا کردم ! صندلی های مبلی ظاهری نسبتا خوب از کافی شاپ و باریستایی با ریش پرفسوری و پیش بند و لباس و …. اما با سفارش دو کافی یکی موکا و دیگری لاته ! وقتی سفارش آماده شد و بر روی میز بود نه تنها ماگ آن فرقی نداشت بلکه مزه ها هم همه یکی و جالب اینکه شدیدا شیرین ! این است روز و حال ما کافی دوستان !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا