داستان قهوه از زبان وبلاگ شهربراز
این یادداشت از وبلاگ شهربراز بازنشر شده است. آیکافی مسئولیتی در قبال مطالب بازنشرشده از رسانههای دیگر ندارد و محتوای آنها لزوما منعکسکنندهی دیدگاه آیکافی نیست.
[hr] قهوه در اصل عربی به معنای شراب بوده است. مثلا مولانا جلالالدین محمد بلخی در غزلی عربی میگوید:یا سیدتی هاتی! من قهوه کاساتی
من زارک من صحو، ایاک و ایاه!
مصرع اول یعنی ای بانوی من! پیالههایی از شراب برایم بیاور.
اما گویا نخستین بار شیخ ابوالحسن شاذلی، شیخ فرقهی صوفیان شاذلیه، جوشاندهی گیاهی به نام قهوه را به مریدان خود داد تا بتوانند شب زندهداری کنند. و از آنجا که فقیهان بیشتر اوقات با صوفیان ناسازگاری داشتند این نوشیدنی به عنوان «مسکر» (مستیآور) تحریم شد. این داستان ادامه داشت تا این که در دوران عثمانی قهوه یکی از صادرات دنیای اسلام به اروپا شد. هنوز نیز قهوه ترک شهرت دارد.
با رواج بازار قهوه، قهوهخانهها در ایران و عثمانی نیز رونق یافتند و محلی شدند برای گردهمایی مردم و هنرمندان و تبدیل شدند به خانههای فرهنگ. از همین جاست که در دوران صفویان شاعری به میان مردم آمد و شاعرانی پدید آمدند که بیشتر پیشهور بودند (مانند پارچهفروش، قصاب و …) و در شعر آنان با اصطلاحها و واژههای کاریشان آشنا میشنویم. نقاشی قهوهخانهای نیز در همین دوران به وجود آمد.
آن طور که در کتاب «نام من سرخ است» نوشتهی اورهان پاموک میخوانیم، علمای اسلام در عثمانی قهوهخانهها را مراکز فساد میخواندند و عوام ساده را به ویران کردن آن مکانها تشویق و مامور میکردند.
[quote style=”boxed” float=”left”]مانند داستان شکر، اروپاییان مدت زیادی نیز برای قهوه به مشرق زمین وابسته بودند. اما پس از شروع استعمار و جهانگشایی، توانستند در کشورهایی مانند بزریل و اندونزی قهوه تولید کنند از جمله در شهر جاوه[/quote]مانند داستان شکر، اروپاییان مدت زیادی نیز برای قهوه به مشرق زمین وابسته بودند. اما پس از شروع استعمار و جهانگشایی، توانستند در کشورهایی مانند بزریل و اندونزی قهوه تولید کنند – از جمله در شهر جاوه – و آن را به همه جا صادر کنند. این نوع قهوه در سال ١٩٩۵ میلادی الهامی شد برای جیمز گاسلین که زبان برنامهنویسی جدید خود را «جاوا» بنامد.
قهوهخانهها همچنان مرکز فرهنگ باقی ماندند. اما با شروع دوران «تجدد» در ایران، دیگر قهوهخانههای سنتی از رونق فرهنگی افتاده بود و شایستهی «منورالفکران» نبود. برای همین، چون دوران زبان فرانسه بود، به واژهی فرانسوی آن یعنی کافه دست نیاز بردند. [ترکیب «قهوه فرانسه» هم احتمالا از همین دوران وارد فرهنگ قهوهنوشی ایرانیان شده است.] کافه نادری در تهران از پاتوقهای مشهور بود. امروزه نیز که تب انگلیسی همه را فراگرفته، جوانان ایران پس از «میک آپ» به «کافی شاپ» میروند.
ترکان قهوه را کهوا (kahva) تلفظ میکنند. این واژه در ایتالیایی (زبان ارتباطی در آن دوران) به شکل کافّه (caffe) درآمد و به دیگر زبانهای اروپایی رفت. در انگلیسی آن را کافی (coffee) میگویند.
چای را نیز در ایتالیایی و فرانسه ته (the) میگویند. بنابراین به مغازههایی که چای و قهوه میفروشند «کافه ته ریا» (cafeteria) میگویند که ما آن را به صورت کافه تریا مینویسیم.