بشرِ آینده در حسرت نوشیدن یک فنجان قهوه
در سال ۲۰۳۶ جهان تحت تاثیر پیشرفت علمِ آدمیزاد و دستکاریاش در قوانین فیزیک، دچار دگرگونی شده و تغییرات در عوامل جوی و زیستمحیطی بر زندگی مردم اثر چشمگیری گذاشتهاند و به تبع آن چیزهایی برای آدمها تبدیل به حسرت و آرزو شدهاند. از تماشای رنگینکمان بر پهنای آسمان گرفته تا نوشیدن یک فنجان لاته! این وضعیتیست که چندین سال پیش سازندگان سریال علمی تخیلی فرینج از آینده بشر تصور کرده و به نمایش درآوردهاند. اما ماجرای حسرت قهوه از چه قرار است؟
آیکافی – کمتر پیش آمده در سینمای علمی تخیلی و در فیلمها وقتی به آیندهی بشر در سالهای دور فکر میشود، جایی برای پرداختن به عادتهای روزمره و سادهی مردم وجود داشته باشد؛ مثل عادت به قهوهنوشی. بشر ِ آیندهی دور و نامعلوم در اغلب موارد درگیر جنگ با ناشناختههاست به هدف بقا، و کمتر درگیر امکان نوشیدن یک فنجان قهوهی صبح میشود. در سریالهای تلویزیونی اما وقت برای پرداختن به جزییات تغییرات زندگی آدمها هست و در نتیجه میتوان به این فکر کرد که بشر در سالهای نهچندان دور، برای نوشیدن یک فنجان قهوه چه مشکلاتی خواهد داشت؟
در سریال فرینج، دانشمندان با اخلال در نظم طبیعت و دستکاری قوانین فیزیک در جهانهای موازی آسیبهایی جبرانناپذیر رقم زدهاند. دنیای موازی نسخهی دیگر از همین جهانیست که ما در آن زندگی میکنیم، با همان آدمها، همان داستانها، اما پیشرفتهتر و متفاوت در جزییات. نسخههای موازی و دیگر ما ممکن است تصمیمات متفاوتی در مسیر زندگیشان بگیرند و راههای متفاوتی بروند و همینها سریال را جذاب میکند و پیش میبرد. در فصلهایی پایانی که دو نسخهی شخصیتهای اصلی سریال در دو جهان موازی در رویارویی با هم قرار میگیرند و کمکم علیه دشمن مشترک به اتحاد میرسند، یک شخصیت فرعی هم در میانشان حضور دارد: قهوه!
نیز ببینید ~ جیرهبندی قهوه در جریان جنگ جهانی دوم
در دنیای پیشرفتهتر قهوه تبدیل به نوشیدنیِ دستنیافتنی میشود. آیندهی نیامدهای که تصورش چندان هم سخت نیست. وقتی به هشدارهای فعالان محیطزیست نگاه میکنیم و تلاش آدمها برای رسیدن به قهوهی پایا (Sustainable) و پیشگیری از نایاب شدنِ قهوه در آیندهی نه چندان دور، میبینیم این بخش از سریال آنقدر هم تخیلی به نظر نمیرسد. شاید نه در ۲۰۳۶ که تقریبا همین بغل است، که چند ده سال دیگر این وضع دیگر تخیل نباشد. نسخههای پیشرفتهی شخصیتهای اصلی سریال در دنیای موازی از آدمهای این دنیا درخواست میکنند از دنیایی که هنوز محیطزیستاش نابود نشده برایشان فنجانی لاته سوغاتی بیاورند یا بستهای قهوه. برخی شخصیتهای دنیای موازی برای نخستینبار در این دنیا قهوه مینوشند و از اینکه امکان قهوهنوشی در این دنیا هنوز هست ابراز خشنودی هم میکنند. و یا وقتی شخصیتهای سریال از این دنیا به جهان موازی سفر میکنند، برای فنجان قهوهی اول روزشان دلتنگ میشوند و ذهن بیننده را میبرند سمت پرسش از سادهترین اتفاقهای روزمره: آیا در آینده قهوهای که اینقدر سهل و ممتنع بهدست میآوریم و مینوشیم، تبدیل به آرزویی دستنیافتنی میشود؟
به تخیل نویسندگان داستانِ این سریال، آدمها در سال ۲۰۳۶ برای تامین جیره روزانه کافئین، از بستههای کوچک جیبی دانهی قهوه را مثل نقل به دهان میاندازند و میجوند و دیگر خبری از دمآوری و ماشینهای اسپرسوساز و اینها نیست. با تلاشی که فعالان صنعت قهوه در دنیا برای پایایی این گیاه ارزشمند میکنند و اهدافی که در این راستا در ادغام دو انجمن SCAE و SCAA قرار دارد، فکر میکنید سهم ما در این چرخهها کجاست؟ در پیشگیری از وقوع آیندهای که در آن قهوه جیرهبندی میشود و نوشیدناش آنطور که امروز میبینیم، ممکن است آرزویی شود محال و دستنیافتنی.
درود بر شما
مطلب بسیار خوبی بود.
واقعا جریاناتی که امروزه در صنعت قهوه ی جهانی در حال اتفاق افتادن هست لازم بوده خیلی وقت پیش اتفاق بیفتند از نظیر قهوه ی پایدا، قهوه منصفانه (fair trade) و … امیدوارم سرعت رشد این موج بیشتر شود