۱۳ شخصیت معروف که بهشکل بیمارگونهای معتاد قهوه بودند
آیکافی – اگر برای خودتان کار میکنید، شغلتان کار در فضای آنلاین است یا هر کار دیگری که شما را پشت میز مینشاند، احتمالاً ارتباط خوبی با قهوه دارید و شاید هم قهوه برای شما دوستی همیشگی بهشمار بیاید و بیش از هر رفیق صمیمی دیگری شاهد مسائل و داستانهای روزمرهی شما باشد. نخستین شواهد قابلاستناد دربارهی نوشیدن قهوه به اواسط قرن ۱۵ میلادی برمیگردد؛ بنابراین میتوان گفت عادتی است به قدمت بیش از ۵۰۰ سال. پس ممکن است بسیاری از آدمهای معروفی که میشناسیم، کم یا زیاد دچار این عادت بوده باشند.
شخصیتهای فهرست زیر، از نویسندگان مشهور گرفته تا موسیقیدان، پیانیست یا سیاستمدار، همگی اعتیاد غریبی به قهوه داشتهاند، یعنی یکجورهایی قهوه از چشمهاشان میچکیده! و گاهی قدری شکر و خامه هم قاطیاش بوده.
۱ – اولین نفر حتا اپرای کوتاهی دربارهی قهوه نوشته است: یوهان سباستین باخ
مانند اغلب هنرمندان عرصهی موسیقی آن زمان، باخ عاشق قهوه بود. او اپرای “کافی کانتانا” را در سال ۱۷۳۲ نوشت، قطعهای که در واقع نوعی رسالهی اخلاقی بود دربارهی جایگاه قهوه در زندگی روزمرهی انسانها.
بازیگران اصلی این اپرا عبارت بودند از یک پدر و دختری که معتاد به قهوه بود. پدر از او میخواست اعتیاد به قهوه را کنار بگذارد تا بتواند عروسی کند. دختر به ظاهر حرف پدر را میپذیرد اما کمی بعد تصمیم میگیرد تا به جای این کار، فردی را برای عروسی پیدا کند که او هم معتاد به قهوه باشد. نمایش اینطور به پایان میرسد که پدر و دختر و گوینده، همه به روی صحنه میآیند و با آوازی شاد از مزایای نوشیدن قهوه میخوانند.
اینجا گوش کنید ~ اپرای مینیاتوری قهوه
۲ – لودویگ ون بتهوون اصرار داشت هر فنجان قهوهاش دقیقاً با ۶۰ دانه قهوه درست شده باشد، نه بیشتر و نه کمتر.
بتهوونِ عمیقاً تندمزاج یکبار بر سر همین قضیه با یکی از معاشران خود دعوا کرد و فرد وحشتزده اتاق را ترک کرد. این موسیقیدان معروف نسبت به قهوهاش وسواس سختی داشت و به گفتهی کسی که زندگینامهاش را نوشته، با دست خود شصت دانه قهوه برای هر فنجان میشمرد.
۳ – اونوره دو بالزاک: ۵۰ فنجان قهوه در روز!
بالزاک روزی پنجاه فنجان قهوه مینوشید. میگویند که او ساعت یک نیمهشب بیدار میشد و به مدت هفت ساعت مینوشت و سپس در ساعت هشت صبح نود دقیقه چرت میزد و از نه و نیم تا چهار بعد از ظهر به نوشتن مشغول میشد. از او نقل کردهاند که:
زمانی که قهوه وارد معدهات میشود، جنبشی همگانی به راه میافتد. ایدهها به حرکت در میآیند … استعارهها خود را نشان میدهند. قهوه همراهی صمیمی است و بدون آن نوشتن یک چالش بزرگ است.
نیز ببینید ~ قهوه بلای جان بالزاک
۴ – لویی پانزدهم قهوهاش را خودش میکاشت
لویی پانزدهم قهوهاش را در گلخانهای در زمینهای کاخ ورسای میکاشت. با دست خودش آنها را میچید، برشته میکرد و خودش آنها را آسیاب میکرد. او دوست داشت خودش برای میهمانان قصرش قهوه درست کند.
۵ – بنجامین فرانکلین (مرد روی اسکناس)، کافهگردی میکرد، پیش از این که این کار همگانی شود.
زمانی که فرانکلین در لندن زندگی میکرد، زندگی شیرینی را در کافهها میگذراند؛ جلسات کاری و سیاسیاش را در کافهها برگزار میکرد و شطرنجبازی میکرد و گاهی هم بهدنبال یک همصحبت خوب و یک مکالمهی شیرین، در کافهها میچرخید. او حتی از خواهرش خواسته بود که نامههایی که برایش مینوشت را به نشانی کافهی محبوبش بفرستد. فرانکلین که یک تاجر و صنعتگر بود، قهوههایی را با نام خودش به فروش میرساند و به دیگران توصیه میکرد بدون قهوه به سفر دریایی نروند، شاید ذخیرهی قهوهی کاپیتان تمام شود.
۶ – میگویند ولتِر روزی ۴۰ تا ۵۰ فنجان قهوه مینوشید
ولتر، هنرمند بزرگ و نویسندهی رمان “سادهدل”، قطعاً یکی از جدیترین اعتیادها را به قهوه داشت. میگویند روزی ۴۰ تا ۵۰ فنجان قهوه میخورد و گاهی آن را با شکلات ترکیب میکرد. با این که پزشکش گفته بود قهوهی محبوبش روزی او را به کشتن خواهد داد، او دههی هشتاد زندگی خود را نیز دیده بود.
۷ – سورن کییرکگارد قهوهاش را با تقریبا ۳۰ حبه شکر میخورد
کییرکگارد، فیلسوف دانمارکی روش مخصوص خود را در آماده کردن قهوه داشت: در فنجانش کوهی از شکر درست میکرد و سپس قهوهی سیاه را روی آن میریخت تا حل شود. او همچنین پنجاه فنجان مختلف قهوه داشت و از منشیاش میخواست تا یکی را انتخاب کند و برای این انتخابش دلیل فلسفی قابلقبولی ارائه کند. این داستان را از دستنویسهای خود او کشف کردهاند.
۸ – تئودور روزولت که میگویند روزی یک گالن قهوه مینوشید
روزولت شعار «خوب، تا قطرهی آخر» را، طی یک میهمانی در خانهی رییسجمهور پیش از خود، اندرو جکسون، به شرکت قهوهی مکسول هاوس اعطا کرد. او که بیستوششمین رییسجمهور امریکا بود، شش قاشق شکر به قهوهاش اضافه میکرد که بعدها ساخارین را جایگزین آن کرد.
۹ – ال. فرانک باوم هر صبح چهار پنج فنجان قهوهی پر از خامه و شکر میخورد
نویسندهی دوستداشتنی و خالق سری «جادوگر شهر اُز» برای شکوفا کردن قوهی خلاقهی خود به قهوه تکیه کرده بود. او نوشیدن قهوه را از صبحانهاش شروع میکرد، ساعت هشت صبح هر روز.
۱۰ – مارگارت آتوود خط تولید قهوهی خودش را داشت
این شاعر کانادایی، نام “دوستداران پرندهها” را به یکی از ترکیبهای شرکت برشتهکاری قهوهی بالزاک داد تا از درآمدش به مؤسسهی رصد پرندگان در جزیرهی پیلی کمک شود. صبحانهی آتوود تنها از قهوه با خامه و شیر بخاردادهشده تشکیل میشد و گاهی هم بدش نمیآمد یک شات اسپرسو بخورد.
۱۱ – دیوید لینچ هر جا که بود باید چهار تا هفت فنجان قهوهاش را میخورد
این طرفدار دوآتشهی قهوه در فیلمها و برنامههای تلویزیونیاش به وفور از قهوه استفاده میکرد و آن را نشان میداد. او همچنین خط تولید قهوهی ارگانیک دیوید لینچ را راهاندازی کرده است.
نیز ببینید ~ قهوه دیوید لینچ
۱۲ – توماس جفرسون
او که نویسندهی اصلی بیانیهی اعلام استقلال امریکاست، و سومین رییس جمهور این کشور، به شرب خمر مشهور است اما خودش قهوه را «نوشیدنی محبوب جهان متمدن» مینامد. او که عاشق کافههای پاریس و ویلیامزبورگ بود، روی انتخاب خاستگاه قهوه وسواس خاصی داشت و انبارهای خانهاش همیشه محل ذخیرهی میزان قابلتوجهی از قهوه بود.
۱۳ – ناپلئون بناپارت
میگویند ناپلئون در بستر مرگ از اطرافیانش یک قاشق پر از قهوه خواست و پس از مرگ، در معدهاش سابهی قهوه پیدا کردند. این گفتهی معروف از بناپارت است که «ترجیح میدهم از نوشیدن قهوه رنج بکشم تا این که هیچ حسی نداشته باشم.»