شعرقهوه و هنر
یادگاری بر سینهات
خاطرهای درونم نفس میکشد
تو میشنوی
دوباره همه ظرفها شکسته میشوند
عصر
برای خرید ظرفهای جدید
بیرون میزنیم
تو فنجانهای قرمز را بیشتر دوست داری
من فنجانهای قهوهای را
کنار فروشگاههای رنگارنگ
سرم را بر سینهات میفشاری
در خاطرهای دیگر
ناپدید میشویم
دوست دارم اینو …