کافه بلوط مرکز خرید گاندی
«کافه بلوط» تعطیل شد. روزی که با علی و مینا گردانندگان کافه بلوط گپ میزدیم تا گزارشی برای اسپراژ بنویسم، دلم نمیخواست انتشار مطلب روی سایت همزمان با تعطیلی این کافهی دوستداشتنی باشد. هرچند نشانههایی دیده میشد، اما تهی دلم میخواست که بمانند و بیشتر دیده شوند چنان که شایسته است.
همان وقت در ذهنم بود که اینطور بنویسم که کافه بلوط یک کافهی ۱۹ متریست که در مرکز خرید گاندی جای فروشگاه کلاژ شروع بهکار کرده: بغل به بغل چندین و چند کافهی اسم و رسمدار دیگر اما با لهجهای بهکلی متفاوت در چیدمان و سرو قهوه و مفهوم. درست در گوشهی روبهروی «کافه شوکا»ی پیر و مهربان با آوازهای که از آن میشناسیم. انگار که دو نماینده از دو نسل کافههای ایران مقابل هم نشستهاند تا یکدیگر را به چالشی پنهان دعوت کنند. کافه بلوط ولی خیلی زود تعطیل شد. علاقهای ندارم کنکاش کنم در چرایی تعطیلی کافه؛ اینکه مدل تجاری خوبی پشت آن بوده یا نبوده، چقدر به تبلیغات و اطلاعرسانی اهمیت داده شده یا چقدر دودوتاچارتای محتوم و بیرحم و غیرقابلاجتناب بیزنسی در طراحی این مفهوم جدی گرفته شده؛ اما بههرحال کافه بلوط نمونهایست/بود از کافههایی که این روزها حرفهای تازهای برای گفتن دارند: شیوهای تازه در سرو و تهیه قهوه، چیدمان و معماری داخلی شفاف و بیپیرایه و عریان، تاکید و تمرکز بر مفهوم «قهوه» بهعنوان اساس نوشیدنیهای کافه و دعوت به تامل در رنگینکمان طعمی قهوههای تکخاستگاه و ارتباط بیواسطه و نزدیکتر باریستا و مهمان کافه. جریانی که از آن با عبارت «موج سوم» یاد میشود.
عکسهای این مطلب را حبیب گلاب برداشته و سمیه ملکیان در تنظیم متن به من کمک کرده.
چه حیف که تعطیل شد
من کلی خاطره داشتم اونجا