تبلیغات | برندینگ | قهوه و کافه

نام کافه‌ات را چه می‌خواهی بگذاری؟

آیکافی – بالاخره کار خودت را کردی! بعد آن‌همه بالا و پایین رفتن و مشورت کردن با این و آن و قهوه خوردن در کافه‌های مختلف و موشکافی منوها و در و دیوار و میز و صندلی، حالا آماده‌ای کافه‌ی خودت را راه بیاندازی… همیشه عاشق این کار بودی. باریستاهایت را انتخاب کرده‌ای و دنبال جای مناسب هم گشته‌ای و پول برای خرید تجهیزات کنار گذاشته‌ای و یک دکوراسیون خاص… اما… اسمش را چه گذاشته‌ای؟ اصلاً گزینه‌ی خاصی مد نظر داری یا مانده‌ای از میان شش هفت تا اسم خوش رنگ و لعاب کدام را انتخاب کنی؟ شاید هم یک اسم خاص بوده که تحریکت کرده و سوق داده به سمت کافه راه انداختن… هر کجای این طیف که باشی بد نیست چند معیار و مسیر را بدانی.

پیش از هر چیز یک فنجان (یا اگر دوست داری لیوان!) قهوه‌ی حسابی بریز چون برای فکر کردن به این موضوع و تصمیم‌گیری به حواس جمع نیاز داری.

نام‌گذاری کافه درست مانند هر کسب و کار دیگری، نقشی حیاتی در موفقیت کافه دارد. با نگاهی به کافه‌های موفق می‌بینی هستند کافه‌هایی که با یک نام معمولی یا خنثی، به موفقیت رسیده باشند اما بسیاری از کافه‌های پررونق نام‌های خوبی دارند. اما برای رسیدن به نام خوب چه باید کرد؟ چه مسیری را باید طی کرد؟ آیا همین کافی‌ است که با دوستانتان در یک شب‌نشینی، نام‌های دلخواهتان را پیشنهاد بدهید؟ می‌توان حدس زد که هستند یکی دو نفر که بگویند «همیشه دلم می‌خواست کافه‌ای داشته باشم و نامش را […] بگذارم.» البته که حس خوبی است. رسیدن به یک آرزوی قدیمی. اما راه‌اندازی یک کسب‌وکار چیزی بیش از تحقق یک تصویر دوست‌داشتنی است. به ویژه وقتی به شکست و انواع ضررهای مالی و روحی فکر کنی!

برخی رویکردهای رایج فعلی در انتخاب نام (دست کم در ایران) از این قراراند:

نام‌های کوتاه و شیرین!

به گمان خیلی‌ها نام باید کوتاه و ساده باشد و «دوست‌داشتنی». البته که گاهی نتایج خوبی هم حاصل شده اما نباید موفقیت نام‌های کوتاه و ساده را صرفاً حاصل «کوتاه بودن و ساده بودن» آن‌ها دانست.

نیز ببینید ~ ده توصیه کلیدی برای کافه‌دارها در گفت‌وگو با علی قنبری

الهام گرفتن از واژه‌ها و اصطلاحات مرتبط

گاهی از نام‌های نوشیدنی‌ها و خوردنی‌ها الهام می‌گیرند. نام‌هایی تک-واژه‌ای یا ترکیب‌هایی که در آن‌ها از واژه‌هایی مانند لاته یا موکا استفاده می‌شود یا حتی ابزارها و اکسسوری‌هایی مانند فنجان و ماگ… تا یک جاهایی جواب می‌دهد اما از تکرار و کپی کردن و کلیشه باید دوری کرد! جداً دوری کنید! تکرار یک موفقیت لزوماً به موفقیت ختم نمی‌شود.

نام صاحب کافه

برخی داستان را شخصی می‌کنند! که خیلی هم بد نیست. کافه رضا یا پری و مریم و این‌ها اصلاً بد نیستند، فقط باید تلاش بسیاری شود که در ذهن‌ها بمانند، برند شوند. کافه رضا چه چیز را باید تداعی کند؟ رضا را؟ شخصیت رضا را؟ کدام بخش‌های شخصیت رضا را؟ به این‌ها فکر کنید.

جالب است بدانید که کافه‌ زنجیره‌ای «لمیز» نامش را از صاحب این برند – آرمین لمیع – گرفته است. (Lamy’s). همین‌طور کافی‌شاپ‌های زنجیره‌ای «امیرشکلات» که نام موسس خود یعنی امیر ناهید را بر سردر دارند.

کافه کجاست؟

روبروی پارک؟ ته یک کوچه‌ی بن بست قدیمی؟ سر چهارراه؟ از اسم و مختصات مکان کافه می‌توان برای نام‌گذاری‌اش استفاده کرد. اگر جای خوبی است چرا توی نام نیاید؟ بهترین نمونه‌ای که یادم می‌آید کافه نادری است!

نام‌های انتلکتوئل‌طوری!

هزار و یک دلیل وجود دارد که واردش نمی‌شویم. دلیل این که چرا هم نسل‌های من و یکی دو نسل قبل و بعد من، همگی تا این اندازه علاقه به کافه‌هایی با طعم کتاب و ادبیات و سیاست و کافکا دارند… البته که اصلاً هم بد نیست. برخی از این نام‌ها خیلی هم خوب درآمده‌اند و کافه‌های صاحب این نام‌ها هم خوب پاتوق شده‌اند، برخی هم نه. مهم این است که ادای چیزی را در نیاوریم که نیستیم. متوجه هستید؟

و البته رویکردهای کمرنگ و پررنگ دیگری هم هستند. مثلاً کپی نام‌های خارجی، یا نام شهرهای مختلف دنیا یا…

در نامگذاری هر کسب‌وکاری باید به چند معیار مهم توجه شود که در ادامه خواهد آمد. نکته‌ی مهم اینجاست که فضای به‌شدت رقابتی کافه و کافه‌داریِ این روزها، اهمیتِ داشتن یک نام جذاب و محرک را چند برابر کرده است. نامی که دست کم در میان چند انتخاب نخست ذهن مخاطب قرار بگیرد…

به دنبال نام‌های غیرمعمول باشید.

نام‌های ساده و خنثی در خاطر نمی‌مانند. به دنبال نام‌های دوست‌داشتنی نگردید. فاکتور «دوست‌داشتنی بودن» خطرناک است. آدم‌ها چیزهایی را دوست‌داشتنی می‌دانند که در حیطه‌ی آسایش آن‌ها قرار داشته باشد. حیطه‌ی آسایش هم یعنی «عرف» و این خوب نیست. نام‌های عرف، انگیزاننده و عموماً به یاد ماندنی نیستند. اما عکس قضیه صادق است. هستند نام‌هایی غیرمعمول که پرطرفدار و به یاد ماندنی هم باشند؛ مثلاً کافه سپید و سیاه.

تمایز! تمایز و تمایز!

برگ برنده‌ی هر فعالیتی در دنیای برند شدن و برند ساختن تمایز است. چه می‌کنید که بقیه نمی‌کنند و چه هستید که بقیه نیستند؟ مردم چرا باید سراغ شما بیایند؟ این قضیه در نامگذاری هم صادق است. این که در منطقه‌ای به دنبال نام بگردید که خالی از سکنه باشد. این یعنی دوری از کپی‌برداری و پرهیز از دنباله‌روی. هر کسی به کافه «پشت بوم» رفته باشد به ندرت اسمش را فراموش خواهد کرد.

نام‌های شفاف و معنادار نام‌های خوبی هستند.

معنا با تعریف فرق دارد. لازم نیست نام انتخابی، واضح و روشن چیزی را توضیح بدهد. باید تداعی کند؛ حسی را، تصویری را. باید بتوان ارتباطی احساسی با نام برقرار کرد. هر چه این احساس عمیق‌تر باشد تأثیرگذاری و سپس ماندگاری بیشتری خواهد داشت. این اتفاقی بود که در مواجهه با کافه پرسه برای من افتاد. پرسه‌های گاه و بی‌گاه در شهر و سپس، یک توقف، و دوباره پرسه.

آیا این نام در نهایت مال شما می‌شود؟

حواستان باشد کسی دیگر قبلاً آن را ثبت نکرده باشد. چه خودش را چه دامنه‌ی اینترنتی‌اش را. هر دو اهمیت بالایی دارند و بسیار مهم است که یکی باشند. برای نمونه، ممکن است نام کافه را بگذارید پرتقال و به دلیل موجود نبودن دامنه‌ی porteghal.com یا cafeporteghal.com و گزینه‌هایی دیگر با پسوندهای دیگر، نام دامنه را بگذارید orange.com. تصمیم خوبی نیست. ضمناً به قوانین ثبت نام‌های تجاری هم توجه کنید.

برخی ملاحظات دیگر

چشم‌اندازتان برای آینده چگونه است؟ قرار است این کافه، یک کافه‌ی محلی باقی بماند یا برنامه‌ی یک زنجیره‌ی ملی یا جهانی در سر دارید؟ در این صورت نام انتخابی باید ظرفیت ملی یا جهانی شدن داشته باشد که البته به این معنا نیست که نامی غیرایرانی انتخاب کنید.

در جلسات طوفان فکری رسمی یا دوستانه‌ای که برای انتخاب نام کافه راه می‌اندازید، مواردی نظیر مواد اولیه، تجهیزات، جغرافیا، صداواژه‌ها، شوخی‌ها و اصطلاحات عامیانه و واژه‌های ابداعی را نیز مد نظر قرار بدهید.

موفق باشید!

داستان نام کافه‌ها، قسمت اول

داستان نام کافه‌ها، قسمت دوم

آتنا مقدم

پژوهشگر و فعال مستقل حوزه‌ی برندسازی و کپی‌رایتینگ. مترجم چند جلد کتاب در زمینه‌ی برندسازی، تبلیغات و بازاریابی. علاقه‌مند به قهوه و کافه و موضوعات مرتبط.

نوشته های مشابه

‫۲ دیدگاه ها

  1. وقتی دل ِمن از همه دنیا کلافه است
    وقتِ قرار ما دو نفر، کُنجِ کافه است!

    می نوشم از نگاه تو یک استکان غزل
    دیگر چه جای گفتن ِ حرف اضافه است؟!

    تصویرهای زشت، فراموش می شوند
    تا چشم، محوِ آینه ای خوش قیافه است!

    بی عشق ِدوست، جاذبه ای نیست در جهان
    دنیا بدون ِروی تو حرفی گزافه است

    وقتی که رنگِ چشمِ تو شد سرنوشتِ من
    دیگر چه جای قهوه و فال و خُرافه است؟!

    ما با زبانِ شعر و غزل حرف می زنیم
    اظهار ِعشق ما دو نفر در لَفافه است!

    هر شب برای وصل، توّسل نموده ای
    تعویذِ اشکهای تو لای ملافه است !

    #شهاب_گودرزی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا