کودتای گواتمالا، وقتی قهوه زمینهساز تحولات سیاسی میشود
قهوه به عنوان یکی از کالاهای تجاری مهم در دنیا نقش بزرگی در تعیین معادلات اقتصادی بازی میکند. اما مصرفکنندگان این نوشیدنی پرطرفدار کمتر از ابعاد اجتماعی آن در کشورهای قهوهخیز آگاه میشوند. در واقع کمتر کسی از نقش قهوه در گسترش یا تداوم بردهداری، یا اتفاقات بزرگی مانند انقلابها و جنگها خبر دارد. تجارت جهانی قهوه ترجیح میدهد از اعتیاد مردم به این نوشیدنی نفع ببرد، بنابراین دلیلی ندارد که مشتریهایش از جنگهای پشت پرده چیزی بدانند.
آیکافی – پیش از این دربارهی بردهداری و داستان سوزاندن میلیونها گونی قهوه در برزیل گفتیم. در ادامهی این بحث، این بار به آمریکای مرکزی سر میزنیم؛ به کشور کوچک گواتمالا که رقابت بین تجارت قهوه و تجارت موز در آن منجر به یک کودتای نظامی و سپس ۳۶ سال جنگ داخلی شد.
قهوه در گواتمالا
قهوه در ۱۷۵۰ به گواتمالا آمد، اما نبود زیرساختهای لازم، کشت گستردهی این محصول را تا ۱۸۶۰ به تعویق انداخت. در کنار تحولات کشاورزی و اقتصادی، کشور گواتمالا وارد مراحل جدیدی از تحولات سیاسی میشد که به طور مستقیم بر زندگی اجتماعی مردم تاثیرگذار بود. در ۱۸۷۳ ژنرال خوستو روفینو بریوس، از زمینداران بزرگ مزارع قهوه در غرب گواتمالا، به ریاست دولت رسید و اصلاحات قانونی متعددی انجام داد تا کشت و صادرات قهوه آسانتر شود. صادرات قهوه گواتمالا از ۱۴۹۰ تن در ۱۸۷۳ به بیش از ده هزار تن در ۱۹۰۹ رسید. اما اصلاحات قانونی، زمینهای مناسب کشت قهوه را از چنگ مردم بومی بیرون کشید.
بزرگترین دستاویز آنها وضع قانونی بود که هر زمینی که زیر کشت قهوه، نیشکر، کاکائو و یا مرتع دام نبود را به عنوان زمین بیمصرف به اراضی ملّی تبدیل کنند. مالکیت هشتاد هزار هکتار زمین از صاحبانشان سلب شد و سپس در قطعات دویست هکتاری به قیمت پایین به غیربومیها واگذار شد و مردم بومی به عنوان برده در همین مزارع به کار گرفته شدند. دولت بریوس با استفاده از درآمد قهوه ارتش بزرگی تشکیل داد و هر بار که مردم شورش میکردند آنها را با خونریزی بیرحمانهای سرکوب میکرد. راه حل بومیان این بود که کمکاری کنند، برای چند مزرعه مختلف استخدام شوند و با گرفتن پیشپرداخت حقوقشان، به مناطق کوهستانی فراری کنند.
ورود آلمانیها
در چنین شرایط سخت و طاقتفرسایی، گروه جدیدی از مهاجران به گواتمالا وارد شدند که پر انرژی و آماده به کار سخت بودند. در ۱۸۷۷ حکومت گواتمالا قانونی را وضع کرد که به خارجیها اجازهی خرید ملک، استفاده از معافیت ده ساله از مالیات و معافیت شش ساله از پرداخت حق گمرک برای واردات ماشینآلات و ابزار را میداد. دولت بریوس قراردادهای متعدد با شرکتهای خارجی میبست تا کشور را در مسیر سازندگی اقتصادی پیش ببرد. در دو دههی آخر قرن نوزدهم، آلمانیهای بسیاری برای فرار از حکومت بیسمارک در آلمان، راهی کشورهای آمریکای مرکزی از جمله گواتمالا شدند. در پایان قرن نوزدهم، آلمانیها چهل فینکا یا مزرعهی بزرگ قهوه داشتند و در بسیاری مزارع دیگر مشغول به کار بودند.
فینکاهای بزرگ کاملاً مستقل بودند و علاوه بر کشت قهوه، مایحتاج اولیه کارگران را نیز تولید میکردند. حتی اگر کشاورزان خردهپا و فقیر مزارع کوچکی از خود داشتند، برای فرآوری محصول خود وابسته به تجهیزات این مزارع بزرگ بودند. اما مزرعهداران بزرگ علاوه بر سوء استفاده از این موقعیت، حتی اقدام به آتش زدن مزارع کوچک میکردند تا بتوانند در عوض بدهی، آن مزارع را هم جزو املاک خود کنند.
وضعیت کار در مزرعهها طاقتفرسا بود. مردهای بومی به کارهای سنگین گماشته میشدند و زنان و بچهها با حقوق بسیار کمتر در برداشت قهوه و طبقهبندی دانهها نقش داشتند. بچهها میتوانستند به شاخههای خیلی پایین و جاهایی که دست بزرگترها نمیرسید هم دسترسی داشته باشند و اغلب کودکیشان در کار در مزرعه سپری میشد. زنها در شروع کار آواز میخواندند اما عصر همه ساکت، خسته و بیرمق به خانه برمیگشتند. اما مشکلات تنها به کار در مزارع ختم نمیشد. گاهی مردها، زنها و بچهها را میفروختند یا برای کار کرایه میدادند و پولش را میگرفتند. زنها در معرض تعرضات جنسی بودند و مرجعی برای دادخواست نداشتند. این بردگی عمومی و نابرابری اجتماعی، با خشونت پلیس و سانسور نشریات به گوش کسی نمیرسید و در سایهی نوسانات بازار خارجی، هر مسئلهی دیگری کمرنگ مینمود.
از نظر اقتصادی، بیشترین فشار بر مزرعهداران کوچک وارد میشد. نحوهی وام گرفتن برای مزارع به صورت کاملاً سلسله مراتبی از بانکهای اروپا و آمریکا شروع میشد که وامهای با بهره ۶درصد به واردکنندگان قهوه در کشور خود میدادند. واردکنندگان به نوبه خود وامهای ۸ درصدی به صادرکنندگان در کشور مبدا میدادند. صاحبان فینکاها وامهای با بهره ۱۲درصد دریافت میکردند و وقتی نوبت به مزرعهداران کوچک و خردهپا میرسید، بهرهی وام از ۱۴ تا ۲۵ درصد تعیین میشد. بسیاری از این کشاورزان خردهپا باید چهار سال در وامهای مختلف فرو میرفتند تا اینکه درختچههای قهوهشان اولین محصول را بدهند.
آلمانیها البته تنها بازیگران این داستان نبودند، لادینوها که فرزندان نژاد مختلط از اسپانیاییها و بومیها بودند هم صاحب مزارع بزرگ قهوه بودند و در این سلسله مراتب نقش ایفا میکردند. اما آلمانیها از برتری مشخصی برخوردار بودند. اکثر آنها با سرمایه اولیه به گواتمالا میرسیدند، توانایی وارد کردن تجهیزات مدرن را داشتند، میتوانستند از بانکهای خصوصی آلمانی وامهایی با بهره پایینتر بگیرند و صد البته از معافیتهای مالیاتی در گواتمالا استفاده میکردند. علاوه بر همهی این امتیازات، آنها به سهولت میتوانستند با شرکتهای صادراتی و وارداتی قهوه در سراسر دنیا وارد معامله شوند، در حالی که آمریکای لاتین هرگز نمیتوانست از چنین اعتماد و اعتباری در سطح جهانی برخوردار شود.
چنین فضای نابرابری زمینه را برای ورود بازیگران دیگر فراهم میکرد. کمپانی یونایتد فروت آمریکا در ۱۹۰۱ وارد گواتمالا شد و با کشت وسیع موز و تبلیغات گسترده در آمریکا بازار قدرتمندی برای خود دست و پا کرد. از طرفی آمریکاییها تازه قهوهی گواتمالا را کشف کرده بودند و تسلط آلمانیها بر بازار قهوهی این کشور را خوش نداشتند.
درگیریهای سیاسی و رکود اقتصادی
جنگ جهانی اول اولین فرصت را به آمریکاییها داد تا بتوانند رقیب اقتصادیشان یعنی آلمان را از کشورهای آمریکای لاتین بیرون برانند. در ۱۹۱۵ آمریکا قانون مصادره املاک خارجیها را تصویب کرد و به دیگر کشورهای قاره هم فشار آورد تا همین شیوه را دنبال کنند. گواتمالا در ۱۹۱۸ قانونی مشابه را تصویب کرد. آلمانیها در این زمان مالک ۱۰ درصد از مزارع، ۴۰ درصد برداشت و ۸۰ درصد داد و ستد قهوه بودند. آمریکا دو سوم این زمینها را مایملک دشمن معرفی کرد و دیکتاتور گواتمالا، مانوئل استرادا کابررا از این فرصت برای افزایش املاک شخصی خود استفاده کرد.
پس از پابان جنگ، کابررا به قصد برقراری مجدد روابط تجاری با اروپا، مجبور شد زمینهای مصادرهای را به آلمانیها پس بدهد. این اقدام به آلمانیها فرصت داد تا برتری پیشین خودشان در بازار قهوه را بازیابند.
دههی ۱۹۲۰ برای مالکان گواتمالایی مزارع قهوه دورهی درخشان اقتصادی بود. در حالی که کارگران مزارع قهوه همان ۱۵ سنت در روز درآمد داشتند، مالکان در نیویورک و فلوریدا به عیش و نوش مشغول بودند. حباب طلایی اقتصادی در ۱۹۲۹ و به دنبال ورشکستگی بزرگ بازار سهام آمریکا ترکید، اما دیکتاتور تازه به قدرت رسیده، خورخه اوبیکو کاستانیهدا به سرعت هر گونه شورش از سوی کارگران و کشاورزان را با زندان، ترور، اعدام و یا تبعید ساکت کرد. او بردهداری به شکل کار در مقابل بدهی را متوقف کرد، اما قانونی که به عنوان جایگزین وضع کرده بود، تفاوت چندانی با شیوهی قبل نداشت. این قانون حتی به مالکان مزارع بزرگ قهوه و موز اجازه میداد تا کارگران خود را در صورت تمرّد به قتل برسانند.
جنگ جهانی دوم
از پنج هزار آلمانی ساکن گواتمالا، بسیاری طرفدار حزب نازی بودند. گشتاپو شعبهای در آمریکای مرکزی داشت که به وضعیت آلمانیها رسیدگی میکرد و فهرستی از چهل آلمانی-گواتمالایی را آماده کرده بود که پس از فتح اروپا و سپس گواتمالا، به کار آنها رسیدگی شود. اتو راینبک که سرپرستی دفاتر حزب نازی در آمریکای مرکزی را برعهده داشت، مالکین مزارع قهوه را به مهمانیهایش دعوت میکرد و آنها باید پرچم صلیب شکسته را در مزارع خود برمیافراشتند.
حتی وقتی دولت نازی در آلمان در حال رایگیری برای پیوستن اتریش (پیوند آنشلوس) بود، یک کشتی به پوئرتو بریوس گواتمالا فرستاده شده بود تا از آلمانیهای ساکن گواتمالا نیز اخذ رای شود. اکثر۳۸۱ نفری که به نفع هیتلر رای داده بودند، توسط دولت گواتمالا و با فشارهای آمریکا از کشور بیرون رانده شدند. تصاحب زمینهای بزرگ از آلمانیها توسط دولت این فرصت را به شرکت یونایتد فروت میداد تا به روشهای مختلف زمینهای بیشتری در این کشور بهدست بیاورد و جای پای آمریکا را در گواتمالا محکمتر کند، پیروزیای که البته موقتی بود.
انقلاب گواتمالا
در ۱۹۴۴ و پس از پنج ماه اعتراضات گسترده در کشور، دیکتاتور اوبیکو سرنگون شد و خوان خوسه آرِبالو به عنوان اولین رئیس جمهور انقلاب گواتمالا انتخاب شد. او قوانین ظالمانه کارگری را لغو کرد، برای کارگران پایه حقوق تعیین کرد و زمینهای مصادره شدهی آلمانیها را به اراضی ملّی تبدیل کرد. رئیس جمهور بعدی، خاکوبو آربِنز گوسمن نیز در مراسم سوگند ریاست جمهوری اعلام کرد که گواتمالا را از یک کشور وابسته و مستعمرهی اقتصادی به یک کشور با اقتصاد مستقل تبدیل خواهد کرد.
قانون اصلاحات ارضی در ۱۹۵۲ تصویب شد که به موجب آن زمینهایی که در آنها کشاورزی انجام نمیشد و یا مساحت آنها بزرگتر از ۹۰ هکتار بود باید به دولت فروخته میشدند و قیمت زمینها بر اساس مالیاتهای پرداخت شده تعین میشد. بیش از یکصد زمین زیر کشت قهوه که متعلق به آلمانیها بود بین اتحادیههای کشاورزی تقسیم شد.
در این بین اصلاحاتْ دامن کمپانی آمریکایی یونایتد فروت را گرفت. آنها سالها میزان محصول برداشت شده را پنهان میکردند تا مالیات کمتری بپردازند و حالا در این شرایط، با قانونی مواجه بودند که در ازای بازپسگیری زمینها، کمترین قیمت را به آنها میپرداخت. همزمان، مردم گواتمالا جرات پیدا کرده بودند و به تشویق کمونیستها، زمینهای بزرگ را اشغال میکردند.
زمینهسازی کودتا
وزیر کشور آمریکا، جان فاستر دالس¹، در زمانی نه چندان دور نمایندهی کمپانی یونایتد فروت بود و کاملاً با اهداف و خط مشی این کمپانی آشنایی داشت. او با همکاری برادرش آلن دالس، رئیس سیا، برای براندازی ریاست جمهوری آربنز برنامهریزی کرد. برادران دالِس این نظریه که دولت گواتمالا تبدیل به یک حکومت کمونیستی شده را گسترش دادند و در ۱۹۵۳ رئیس جمهور وقت، آیزنهاور را مجاب کردند تا فرمان عملیات ساکسس (پیروزی) را امضا کند تا برای سرنگونی دولت گواتمالا وارد عمل شوند.
بسیاری از روزنامهنگاران آمریکایی باور کرده بودند که در گیر و دار جنگ سرد، گواتمالا به حزب کمونیست پیوسته؛ در حالی که کنگره این کشور تنها چهار نماینده کمونیست داشت و رئیس جمهور وقت، آربنز هیچ فرد کمونیستی را در کابینهی خود به کار نگرفته بود. دالس با کمک سفیر آمریکا ترتیبی داد تا چهارصد و هشتاد سرباز گواتمالایی به رهبری کارلوس کاستیو آرماس توسط سیآیای در فلوریدا آموزش ببینند و مجهز شوند. همزمان پروپاگاندای ضد حکومت آربنز توسط یک ایستگاه رادیویی به نام «صدای آزادی» پخش میشد که دائماً سیاستهای دولت را زیر سوال میبرد و مسائل اقتصادی را به گونهای مطرح میکرد که به نفع کمپانی یونایتد فروت تمام شود.
اقدامات آمریکا با تحریمهای اقتصادی آغاز شد، اما گزارش محرمانه سیا در جولای ۱۹۵۳ نشان میدهد که بر سر تحریم تجارت قهوهی گواتمالا توافق نظر وجود نداشته. از طرفی گواتمالا با داشتن شهروندان آلمانی میتوانست تحریم آمریکا را دور زده و به اروپا قهوه بفروشد. از سوی دیگر در صورت تحریم قهوه، کمپانیها و تاجرهای آمریکایی (در واقع کمپانی فولجر و تاجری به نام دوک مِدینا) که با پرداخت وامهای بزرگ و یا پیشخرید گستردهی محصولات قهوه در قراردادهای بلند مدت با این کشور بودند، عملاً متضرر میشدند. سیا تصریح کرده که این تاجران آمریکایی تعهدی برای سکوت ندارند و با استفاده از حق خود یعنی آزادی بیان به شکایت پرداخته و در نتیجه برنامهی سرّی دولت آمریکا را به هم خواهند ریخت. خطر دیگر، از دست دادن بازار قهوه در سایر کشورهای آمریکای لاتین بود، چرا که تحریم قهوه یک کشور میتوانست سایر کشورهای مستعد منطقه را به واکنش وا دارد. در نتیجه این مباحثات، قهوه وارد کالاهای تحریمی نشد و افزایش قیمت جهانی قهوه، به دولت گواتمالا کمک کرد تا خسارت اقتصادی تحریمهای اقتصادی را تا حدود زیادی جبران کند.
برنامه برای سقوط دولت آربنز به طور منظم جلو میرفت و مهمترین بخش آن تحریم تسلیحات نظامی بود. آمریکا از واردات اسلحه به گواتمالا جلوگیری میکرد و در عوض کشورهای همسایه یعنی نیکاراگوئه و هندوراس را با اسلحه میانباشت. در برنامهی رادیوی صدای آزاد به ارتشیهای گواتمالایی تاکید میشد که آنها هم میتوانند از اسلحههای آمریکایی برخوردار شوند، به شرطی که خودشان را از شر رئیس جمهور آربنز خلاص کنند. دولت گواتمالا برای تقویت قوای نظامی خود و ایجاد توازن قدرت بین خودش و سایر کشورهای منطقه، دست به خرید اسلحه از چکسلواکی، یکی از کشورهای بلوک شرق کرد که البته با تبلیغات وسیعتر آمریکاییها به عنوان «فعالیتهای تسلیحاتی کمونیستی در حیاط خلوت آمریکا» تبلیغ شد.
کودتا
در ۱۸ ژوئن ۱۹۵۴ نیروهای مخالفین به رهبری آرماس به گواتمالا یورش بردند. این حملات با جنگ روانی رادیو صدای آزادی همراه بود که دائماً خبر از پیروزی مخالفین میداد و از دولت بدگویی میکرد. رئیس جمهور آربنز حتی سعی کرد مردم عادی را مسلح کند تا در برابر حملات مقاومت کنند. حملات هوایی بر شهر گواتمالا باعث وحشت مردم و باور به پیشروی نیروهای مخالف شده بود². سرانجام آربنز در ۲۷ ژوئن از مقام خود کنارهگیری کرد و کاستیو آرماس جای او را گرفت.
خبر کودتای آمریکایی باعث خشم دیگر کشورها در آمریکای لاتین شده بود و آمریکا در عملیات دیگری سعی کرد شواهدی برای گرایش حکومت خاکوبو آربنز به کمونیسم پیدا کند اما ناموفق بود. اما حالا کاستیو آرماس قدرت را به دست گرفته بود و کشور را به سرعت به وضعیت پیش از انقلاب باز میگرداند. اصلاحات ارضی لغو میشد، تعاونیهای کارگری منحل میشدند و زمینداران بار دیگر میتوانستند از نیروی کار ارزان در مزارع قهوه استفاده کنند. کودتای ۱۹۵۴ به جنگهای داخلی انجامید. جنگهای خونینی که از ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۶ ادامه داشتند.
¹ کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ (۱۹ اوت ۱۹۵۳) در ایران و کودتای ۱۸ ژوئن ۱۹۵۴ در گواتمالا در همین نقطه با هم پیوند میخورند. جان فاستر دالس در برنامهریزی هر دو کودتا نقش اساسی داشت، و برخی سرنگونی دولت دکتر مصدّق را تجربهی اول برای کودتاهای بعدی سیا در سایر نقاط جهان میدانند. فرودگاه بینالمللی شهر واشنگتن دی.سی. با نام دالس نامگذاری شده است.
² بمبارانهای هوایی به جز شهر گواتمالا، در بندرهای این کشور و علیه کشتیهای تجاری انجام شد تا از نظر اقتصادی و روانی این کشور را فلج کند. در میان کشتیهای تجاری که مورد حملات قرار گرفته بودند، یک کشتی انگلیسی حامل قهوه و کتان بود که باعث شد انگلیسیها به مراجع بینالمللی شکایت کرده و غرامت یک میلیون دلاری از آمریکا دریافت کنند. هیچگونه غرامت مالی به مردم و تجار گواتمالایی پرداخت نشد.
منابع
Uncommon Ground, Mark Pendergrast, 1999
Nazis and Good Neighbors: The United States Campaign Against the Germans of Latin America in World War II, Max Paul Friedman, 2000
The Coffee Industry in Guatemala- Special Considerations Regarding Possible Economic Sanctions, CIA, July31st, 1953
Guatemalan coup d’état, military.wikia.org