شعرقهوه و هنر
قهوه و انتظار
احساس بدی دست میدهد
با مشاهدهی مردمی که
قهوه مینوشند و انتظار میکشند
کاش میتوانستم آنها را در خوشبختی فرو برم
آنها به آن نیاز دارند
آنها بیش از من به آن نیاز دارند
در کافهها مینشینم
و میبینم که آنها در انتظارند
به گمانم کار دیگری نیست که بکنند
مگسها روی شیشهها بالا و پایین میروند
و ما قهوهمان را مینوشیم
و وانمود میکنیم که یکدیگر را نگاه نمیکنیم
من همراه آنها انتظار میکشم
در بین حرکات مگسها
مردم در رفت و آمدند
**
چارلز بوکوفسکی