قهوه و اجتماع

قهوه به مثابه‌ی روان‌ساز چرخ‌دنده‌های ماشین انسان مدرن

قهوه امروزه آن‌قدر همه‌جا هست که گاه فراموش می‌کنیم چه نوشیدنی نامتعارفی است.

قهوه سوخت دنیای مدرن

آیکافی – کافئین به‌عنوان یکی از عناصر مهم تشکیل‌دهنده‌ی قهوه، محبوب‌ترین داروی روان‌گردان است که نه تنها بیش از ۹۰درصد از مردم جهان به‌طور معمول آن‌را مصرف می‌کنند، بلکه به گفته‌ی مایکل پولان¹، تنها ماده‌ای‌ست‌ از این دست که به کودکان نیز خورانده می‌شود. این‌که امروزه قهوه به نوشیدنی‌ای اینچنین همگانی و جهانی تبدیل شده، از این جهت قابل‌توجه است که به قهوه‌نوشی در طول تاریخ ۵۰۰ساله‌اش در دوره‌های مختلف به دیده‌ی ابهام، ظن، ممنوعیت و گاه انزجار نگریسته شده است.

چه چیزی تغییر کرده؟ قهوه در مقاطعی تاریخی به‌عنوان محرک لازم برای انجام امور خاص عبادی و نیز تقویت خلاقیت نوشیده می‌شده و حالا به ضرورتی بدل شده که زیست در جوامع سرمایه‌داری و مدرن امروز بدون آن قابل‌تصور نیست.

خاستگاه قهوه اتیوپی‌ست؛ اما بنابر شواهد تاریخی صوفیان یمن اولین‌هایی بوده‌اند که احتمالا در قرن ۱۵ آن‌را به شکل نوشیدنی صرف کرده‌اند. بر اساس بسیاری از نظریه‌های ریشه‌شناسی زبان، کلمه‌ی coffee از واژه‌ی «قهوه» در زبان عربی گرفته شده که معانی‌ مختلفی مانند «ناپسند»، «تیره» و «شراب» برای آن برشمرده‌اند. همین موضوع مناقشات زیادی را در طول تاریخ برانگیخته است. در سال ۱۵۱۱ میلادی حاکمان مکه که نسبت به اثرات سرخوشی‌آور قهوه مشکوک بودند، نوشیدن آن‌را ممنوع و تامین‌کنندگانش را شکنجه کردند. اما غائله به این‌جا ختم نشد.

حدود یک قرن بعد گردش‌گران اروپایی در حالی نخستین مواجه‌ی خود با قهوه را ثبت کردند که این نوشیدنی در سراسر امپراطوری عثمانی پراکنده بود؛ به‌‌گونه‌ای که مارکمان الیس² از قهوه به‌عنوان «نماد کاملی از اسلام» یاد می‌کند. در اروپای آن زمان قهوه را به‌‌عنوان نوشیدنی خارجی‌ها می‌شناختند و به دیده‌ی تعصب و پیش‌‌داوری بدان می‌نگریستند. در ۱۶۱۰ جورج سندیز³ شاعر بریتانیایی قهوه را چنین توصیف کرد: «سیاه همچون دوده، با طعمی از همان دست!»

قهوه همچون شراب، نوشندگانش را دگرگون می‌کرد؛ اما کسی نمی‌دانست چرا و چطور. زنانی در لندن مدعی شدند قهوه مردان‌شان را [از نظر جنسی] ناتوان و تنبل می‌کند. کارفرمایان شهر مخالفت کردند. جیمز هاول⁴ مورخ بریتانیایی در سال ۱۶۵۷ نوشت: «آب‌جوی صبح‌گاهی کارگران و شاگردان مغازه‌ها را از کار می‌اندازد اما قهوه به آن‌ها کمک می‌کند تا خوب کار کنند.»

درک خواص روان‌گردان قهوه برای اروپای آن زمان ناممکن بود. طب سنتی در آن عصر بر حفظ تعادل خلط‌های چهارگانه (دم (خون)، زردآب (صفرا)، سودا و بلغم) از طریق مصرف موادغذایی به‌عنوان دارو تمرکز داشت. انواع غذاها در یکی از چهار طبع یا مزاج گرم، سرد، تر و خشک طبقه‌بندی می‌شدند. با این‌حال قهوه مانند چای و شکلات منحصرا تنها به یکی از طبایع چهارگانه تعلق نداشت. گرم و تحریک‌کننده بود و در عین حال خنک و پیشاب‌زا؛ و این تناقض چندان با تلقی ۱۵۰۰ساله از نحوه‌ی کارکرد بدن انسان هم‌‌خوانی نداشت.

تا پیش از کشف کافئین در سال ۱۸۱۹ در یک آزمایشگاه آلمانی، ماهیت خواص تحریک‌کنندگی قهوه همچنان بر همه پوشیده بود. بیست سال بعد اونوره دو بالزاک درباره قهوه نوشت: «قهوه بر پرده‌ی دیافراگم و شبکه‌ی عصبی زیر معده اثر می‌گذارد؛ تجلی بی‌کرانی که به مغز می‌رسد و عقل از درک آن عاجز است.» او ادامه می‌دهد: «به‌هر حال می‌توانیم فرض کنیم که جریان سیستم عصبی‌ست که الکتریسته‌ی آزادشده از این ماده را [به سمت مغز] هدایت می‌کند»! بالزاک در طول عمرش نزدیک به یک‌صد رمان نوشت و بسیاری این پرکاری را به مصرف بیش از حد قهوه نسبت داده‌اند. روایت است که او روزانه نزدیک به ۵۰ فنجان قهوه می‌‌نوشیده؛ عادتی که بیماری قلبی‌اش را تشدید کرد و در نهایت به مرگ او انجامید.

بالزاک در سال ۱۸۵۰ درگذشت و عمرش قد نداد تا شاهد دست‌آوردی تاریخی در علم پزشکی باشد که چند سال بعد حاصل شد: مفهوم جدیدی از نحوه‌ی علمکرد بدن که جایگزین سیستم اخلاط چهارگانه شد. این مفهوم جدید نه بر تعادل میان اخلاط، که بر چرخه‌ی ورودی و خروجی استوار بود. حالا پدیده‌‌هایی مانند حرارت، حرکت و نور که تا پیش از این به‌عنوان پدیده‌های بی‌ارتباط به هم شناخته می‌شوند، زیر چتر مفهوم تازه‌ای به‌نام «انرژی» قرار می‌گرفتند. این کشف تا حدودی مرهون تحلیل عملکرد موتورهای بخار بود. بنابر قانون اول ترمودینامیک، انرژی به‌وجود نمی‌آید و از بین نمی‌رود، بلکه از فرمی به فرم دیگر تبدیل می‌شود. حال این سوال مطرح بود: آیا انسان موجودی مستثنا از این قانون بود یا مانند یک ماشین بنا بر همین قانون عمل می‌کرد؟ هرمان فون هلمهولتز، هم‌مولف قانون اول ترمودینامیک به گزینه‌ی دوم به دیده‌ی تردید می‌نگریست.

در سال ۱۹۰۰ دانش جدید تغذیه، قوانین ترمودینامیک را در فیزیولوژی بدن انسان به‌کار گرفت و مفهوم «کالری» مطرح شد: واحد اندازه‌گیری که نیازها و توانایی‌های بدن را، با به‌کارگیری مفاهیم آشنایی چون ورودی‌ها، خروجی‌ها، غذا و کار توضیح می‌داد. اما کالری هم به‌تنهایی ویژگی‌های نشاط‌آور قهوه را توضیح نمی‌داد چرا که هر فنجان قهوه کالری زیادی ندارد. مفهوم کالری با این‌حال چارچوب قابل‌اتکایی برای درک اثرات فیزیولوژیک قهوه فراهم می‌کرد. از همین‌جا بود که بدن زنده‌ی انسان به لحاظ عملکرد و شرایط طبیعی، به «موتور» تشبیه شد و اجماعی جدید حول قهوه شکل گرفت: «قهوه به مثابه‌ی روان‌ساز چرخ‌دنده‌های ماشین انسان».

همین ایده در سال ۱۹۲۰ در یک کمپین تبلیغاتی ظهور پیدا کرد. قهوه‌کاران برزیلی و برشته‌کاران آمریکایی روی پروژه‌ای تحقیقاتی سرمایه‌گذاری کردند تا با بهره‌گیری از نتایج آن [به نفع قهوه]، به جنگ تجاری جان هاروی کلوگ و سی دابلیو پوست⁵ برخیزند که در آن ایام تبلیغات سنگینی را روی محصول جدید صبحانه‌شان که نوعی کورن‌فلکس بود آغاز کرده بودند. این دو کارآفرین و دانشمند آمریکایی ادعا کرده بودند که قهوه موجب رخوت و بی‌حالی آمریکایی‌ها می‌شود. ساموئل پریسکات⁶ استاد دانشگاه زیست‌شناسی MIT طی سال‌های ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۳ مطالعه‌ای انجام داد که عمدتا بر اساس تحقیقاتی بود که پیش از این با بودجه‌ی کوکاکولا صورت گرفته و ثابت کرده بود کافئین ۱۵ دقیقه پس از مصرف توان ماهیچه‌ای و شناختی بدن را افزایش می‌دهد.

دستاورد پریسکات برای صنعت قهوه این بود که تصویری معجزه‌وار از تناقض آشکار قهوه ارائه می‌داد: قهوه بدون این‌که کالری زیادی داشته باشد، به شما کمک می‌کند تا کار کنید. خروجی داشته باشید بدون آن‌که ورودی داشته باشید. او نتیجه گرفت: قهوه از غذا بهتر است؛ شکلی از یک منبع انرژی لحظه‌ای؛ دارویی برای کار است بدون محدودیت‌های ذائقه‌ای و غذایی و دردسر هاضمه. نتایج این تحقیق چنین القا می‌کرد که قهوه، بدن انسان را از قوانین دریافت و مصرف انرژی که در سراسر عالم صادق‌اند رها می‌کند. قهوه‌کاران و برشته‌کاران بر اساس همین تحقیقات بود که پیشنهادی تازه مطرح کردند: توقفی در کار روزانه برای فنجانی قهوه، خاصه اواخر بعدازظهر.

پس از گذشت پنج قرن، همچنان سوالات بی‌شماری حول قهوه مطرح است. با این‌حال همه توافق داریم که چرا آن‌را می‌نوشیم. ما قهوه می‌نوشیم نه به این خاطر که همگی به‌درستی می‌دانیم که کافئین چه نقشی در جذب آدنوزین که احساس خستگی می‌آورد و افزایش دوپامین که شادی‌آور است بازی می‌کند؛ بلکه قهوه می‌نوشیم چون خودمان را با شیوه‌ای از شناخت خودمان و جهان اطراف‌مان انطباق داده‌ایم که قهوه را مانند موهبتی خدادادی می‌داند برای مواقعی که چاره‌ای پیش روی‌مان نیست مگر کار کردن؛ یا حتا ارضای – هرچند مقطعی – عطش پایان‌ناپذیرمان برای خلق ایده‌، سخن گفتن، برای کسب انرژی بیشتر، زمان بیشتر، زندگی بیشتر.

منبع


¹ – Michael Pollan، نویسنده، روزنامه‌نگار و فعال آمریکایی
² – Markman Ellis، استاد مطالعات قرن هجده دانشکده کویین مری دانشگاه لندن
³ – George Sandys
⁴ – James Howell، مورخ و نویسنده‌ی قرن ۱۷
⁵ – John Harvey Kellogg و C.W. Post
⁶ – Samuel Prescott

صفا هراتیان

سردبیر و موسس سایت آیکافی | داور مسابقات قهوه در ایران | دانش‌آموخته‌ی دوره‌های انجمن قهوه تخصصی اروپا (SCAE) | دبیر گروه قهوه‌پژوهی | مدرس دوره‌های آموزشی آنالیز حسی قهوه | رئیس کمیته‌های قهوه و آنالیز حسی سازمان ملی استاندارد ایران | گفت‌وگو با برنامه چرخ | جستارهایی در آنالیز حسی | Linkedin [email protected]

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. تو این شرایط چرا از کافه دارها حمایت نمیکنید
    پاساژها باز رستوران ها باز ابمیوه ها باز ……. کافه ها تعطیل
    چرا؟
    چون همه بیرونبر دارن اما کافه ها بیرون براشون تعریف نشده
    چون زن بچه همه غذا و جای خواب میخواد
    زن بچه ما نمیخوان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا