قهوهخانه در ایران
مقالهی پیش رو به قلم اکبر ملکیان در سال ۱۳۵۳ در شماره ۱۷ مجله فرهنگ و زندگی (ویژه کارگزاران و خانههای فرهنگی) به چاپ رسیده و در آیکافی بازنشر میشود. آیکافی مسئولیتی در قبال مطالب بازنشرشده و ترجمهشده از نویسندهها و رسانههای دیگر ندارد و محتوای آنها لزوماً منعکسکنندهی دیدگاه آیکافی نیست. عکسهای استفادهشده در متنْ تزئینی هستند.
قهوهخانه در ایران از دیرزمان مکانی برای گذران اوقات فراغت مردان و یک مرکز مهم ارتباطجمعی بوده است. نقشی را که قهوهخانه در طول زمان در اشاعهی خبر و برخی آداب و میراثهای فرهنگی ما برعهده داشته نادیده نمیتوان گرفت. مرد ایرانی در چند قرنی که از پیدایی قهوهخانه در ایران میگذرد¹ ساعاتی از روز و شب خویش را در قهوهخانه گذرانده، با یاران و کسان خویش به گفتوگو نشسته، مشکلات کسبوکار خود را با آنان در میان گذارده، گاهی همانجا به دادوستد و حل و فصل امور پرداخته و مهمتر آنکه اغلب در این مکان از وقایع شهر و دیار خویش اطلاع یافته و گوشهای از تاریخ و فرهنگ خویش را در آن شناخته است. گذشته از اینها، هنرها و سرگرمیهای ویژهای را میشناسیم که در قهوهخانه پاگرفته و یا حداقل در آنجا رونق و دوام یافتهاند از آن جمله است گونهای از نقاشی که امروز نقاشی قهوهخانهای نام گرفته و سخت رونق یافته، همچنین است سخنوری، نقالی، و شاهنامهخوانی، نوازندگی و انواع بازیهای ویژهی قهوهخانه.
مسلم این است که قهوهخانههای امروزی ایران نسبت به گذشته کاملاً دگرگونی یافته و بسیاری از نقشهای خود را از دست داده و در عوض وظایف جدیدی را پذیرفتهاند. قهوهخانه در ابتدای پیدایی خود در ایران مرکز تجمع و گذران اوقات فراغت شهرنشینان و بهخصوص گروههای مرفه اجتماع و بعدها، تا این اواخر، پاتوق و محل بحث و گفتوگوهای اجتماعی و سیاسی و ادبی نویسندگان، منتقدان، شعرا و اهل هنر و ادب بهشمار میرفت. اما بهتدریج در طول زمان «از مرکز سرگرمی و میعادگاه شاعران و هنرمندان و اهل دل و جایگاه تفریح و تماشای اعیان و خواص به محل استراحت عامهی خلق در مبدأ و مقصد سفر و احیاناً در طول مسیر همچنین محل تجمع کارگران و پیشهوران و جای گفتوگوهای صنعتی و مانند آن تبدیل یافته است»². در گذشته «حتی سلاطین و بزرگان دربار و دیگر اعضای طبقات ممتاز جامعه علاوهبر صاحبدلان و ظرفان، دوستدار قهوهخانه بودند و مشتاقانه بدان رفتوآمد داشتند³» اما بر اثر رونق کار و صنعت و بازرگانی در شهرهای ایران شکل و وظایف قهوهخانه نیز تغییر یافت.
در گذشته قهوهخانه معمولاً حوضی در وسط داشت و با نقاشیهای دیواری، تابلوها و اشیای عتیقه آراسته بود و پرندگان خوشآواز در آن نغمهسرایی میکردند و مشتریان با آدابی خاص دورتادور آن مینشستند و چشم به نقال میدوختند و به اشعار شاهنامه و یا حکایت و قصه گوش میدادند و یا با یکدیگر دربارهی مشکلات و مسائل خویش بهگفتوگو میپرداختند. اکنون قهوهخانه بهصورت مکان سادهای درآمده و مشتریان آن را گروههایی تشکیل میدهند که نه به قصد گذران اوقات فراغت و شنیدن صدای نقال و استفاده از انواع بازیها و سرگرمیها و برقراری ارتباط با دوستان همشهریان، بلکه اغلب ناگزیر بهمناسبت نزدیکی آن به محل کار و کسب و یا مسافرخانه و محل اقامت، برای رفع خستگی در فواصل کار و صرف صبحانه و ناهار به آن آمدوشد میکنند. بهطور کلی قهوهخانه که روزگاری بار وسایل ارتباطجمعی امروز را بهدوش میکشید، اکنون با کسبوکار درآمیخته است. «امروزه کارگران در تهران به قهوهخانههای مخصوص میروند و بیشتر قهوهخانههای کارگری در محلهای کارگری وجود دارد و اصناف نیز بیشتر بهمناسبت محلی که کارشان در آن جریان دارد، به همان قهوهخانهای که نزدیک محل کسبوکارشان است میروند…⁴»
همچنین بنابر بررسیهایی که دربارهی ساعات فعالیت قهوهخانههای تهران انجام دادهایم (و در صفحات بعد خواهیم دید)، امروز زمان کار اکثریت قهوهخانههای تهران (۷۹/۲۵ درصد از مجموع) مساوی و همزمان با وقت کار اصناف و کارگران است و تنها نزدیک به ده درصد از آنها بیش از ۱۵ ساعت در روز فعالیت دارند و اینگونه قهوهخانهها اغلب بهعلت داشتن تلویزیونْ اصناف و کارگران را پس از فراغت از کار نیز به خود جلب میکنند.
در خلال این دگرگونیها، هنرها و نمایشها و بازیهای قهوهخانه نیز رو به زوال گذارده است، چنانکه بنابر اطلاعاتی که در دست است امروزه در تهران فقط سه قهوهخانه نقال دارند و حال آنکه «روزگاری بود که از هر صد قهوهخانه در تهران، دستکم ۸۰ تای آنها نقال داشتند و داستانهای شاهنامه، مرگ سهراب و بهچاه انداختن بیژن و قصههای حسینکرد نقل محفل قهوهخانهها بود.⁵» و یا مثلاً در شهر بزرگی مانند مشهد «تعداد نقالها از ۶، ۷ نفر بیشتر نیست»⁶. و یا در تمام منطقهی آذربایجان – بنابر آمارهایی که در دست است (و در صفحات بعد خواهیم دید) بیش از دیگر مناطق کشور قهوهخانه دارد – تنها در حدود ۱۵ نوازندهی محلی (عاشق)⁷ هنوز به کار خود ادامه میدهند و شبها بههمراه نواختن ساز خویش (چگور) داستانهای حماسی نظیر «کوراوغلی» و «اصلی و کَرَم» را برای مشتریان قهوهخانهها روایت میکنند. همچنین باید گفت که آثار هنری نسبتاً قدیمی و باارزش چون نقاشیهای دیواری تقریباً از میان رفته و بیشتر تابلوهای نقاشی قهوهخانهای را مجموعهداران و برخی موزهها و نمایشگاهها خریدهاند. هرچند این نقاشیها در سالهای اخیر ظاهراً دوباره رونق گرفته اما در واقع با تجارت و تولید ناسالمی روبهرو شده است. انواع بازیهای قهوهخانه مانند ترنابازی، گنجنه، تخممرغبازی و… نیز یا به فراموشی سپرده شده و یا تنها در چند شب از شبهای سال و در معدودی از قهوهخانهها کموبیش رواج دارد.
در این مقاله بخشی از بررسیهایی را که دربارهی قهوهخانههای کشور صورت گرفته بهدست خواهیم داد و پیرامون علل و عوامل دگرگونی وضع قهوهخانهها در ایران و کاهش تعداد آنها کاوشی خواهیم کرد.
شمارهی قهوهخانههای کشور
در سال ۱۳۴۵ در ۱۷ استان و فرمانداری کل کشور بر روی هم ۷۴۲۷ ⁸ قهوهخانه وجود داشته است؛ از این قرار:
چنانکه ملاحظه میشود بیشتر قهوهخانهها در مناطق شمال، شمال غربی و شمال شرقی کشور تمرکز یافتهاند. پس از استان مرکزی که بیش از جاهای دیگر قهوهخانه داشته، استانهای آذربایجان شرقی و گیلان در مقامهای دوم و سوم قرار داشتهاند.
بنابر اطلاعاتی که ادارهی اماکن عمومی شهربانی کل کشور در اختیار گذاشته، شمارهی قهوهخانهها در سال ۱۳۴۷ در ۲۲ استان و فرمانداری کل ۸۰۸۹ باب بوده است. آمارهای مربوط به دو سال بعدْ از کاهش تعداد قهوهخانهها در اکثر شهرهای ایران حکایت دارد، چنانکه در سال ۱۳۴۹ شمارهی قهوهخانهها به ۷۴۷۷ کاهش یافته اما در سال بعد (۱۳۵۰) اندکی فزونی گرفته است.⁹ در زیر تغییر تعداد قهوهخانهها را در سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۰ میبینید.
در خلال سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۰ میزان کاهش و یا افزایش تعداد قهوهخانهها در استانها و فرمانداریهای کل و شهرهای مختلف کشور یکسان نبوده، چنانکه شمارهی قهوهخانههای شهرهای استان مرکزی بر روی هم ۵۰ باب کمتر شده، در حالی که در همین مدت بر شمارهی قهوهخانههای تهران ۵۵ باب افزوده شده است. استان آذربایجان غربی از این نظر بیشترین افزایش را داشته است و این افزایش در شهر رضائیه کاملاً چشمگیر بوده تا آنجا که در طول چهار سال ۴۱ قهوهخانهی جدید در این شهر دایر شده است. جالب است که در استان آذربایجان شرقی به کاهش محسوس تعداد قهوهخانهها برمیخوریم. در مدت چهار سال موردنظر از شمارهی قهوهخانههای این استان ۸۰ باب کاسته شده و تنها در مرکز این استان (تبریز) ۶۹ قهوهخانه تعطیل شده است.
بهطور کلی پس از آذربایجان غربی در استانهای فارس، کرمان، کردستان، یزد و ایلام تعداد قهوهخانهها افزایشی اندک داشته و در بقیهی استانها و فرمانداریهای کل از شمارهی آنها بهمیزان محسوسی کاسته شده است. این کاهش علاوه بر آذربایجان شرقی در استانهای گیلان، خراسان، لرستان، مرکزی، خوزستان و مازندران کاملاً چشمگیر است.
در جدول بعد شماره و درصد قهوهخانههای کشور در سالهای ۱۳۴۷ و ۱۳۵۰ (بهتفکیک استان) و چگونگی کاهش و افزایش آنها را میبینید:
در سال ۱۳۵۰ شمارهی قهوهخانههای کاشان و خمین در استان مرکزی و آغاجاری و هفتگل در خوزستان و خاش و چابهار در سیستان و بلوچستان در دست نبوده. چنانچه آمار قهوهخانههای مزبور در سال ۱۳۴۷ (جمعاً ۵۰ باب) را در این محاسبه منظور نکنیم، رقم کاهش قهوهخانهها در بقیهی شهرهای کشور به ۴۱۷ تقلیل مییابد.
چنانکه در جدول بالا میبینیم، هرچند شمارهی قهوهخانههای مناطق شمالی، مرکزی، شمال غربی و شمال شرقی کشور در سالهای مورد بررسی کاهش محسوسی داشته، باز تعداد قهوهخانهها در این مناطق بیش از مناطق دیگر کشور بوده است، چنانکه در حدود ۴۷ درصد از قهوهخانههای کل کشور در استانهای آذربایجان شرقی و غربی، گیلان، مازندران و خراسان قرار داشتهاند.
بررسی ما در مورد کاهش و یا افزایش شمارهی قهوهخانههای مراکز استانها و فرمانداریهای کل نشان میدهد که در طول سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۰ علاوهبر تهران و رضائیه، که قهوهخانههای آنها از افزایش قابلملاحظهای برخوردار بوده، در شهرهای شیراز، سنندج، یزد و ایلام نیز بر تعداد قهوهخانهها افزوده شده، اما در بقیهی شهرهای مزبور از شمارهی آنها کاسته شده است (جمعاً ۹۱ باب). از نظر کاهش تبریز در مرتبهی اول و شهرهای مشهد، رشت و اصفهان در ردیفهای بعدی قرار داشتهاند. جدول زیر شمارهی قهوهخانههای مراکز استانها را در سال ۱۳۴۷ و ۱۳۵۰ نشان میدهد.
توزیع فراوانی شهرها برحسب شمارهی قهوهخانهها
بررسی ما در اینباره نشان میدهد که ۵۳ شهر در سال ۱۳۴۷ (۳۵/۱۵ درصد) و ۵۵ شهر در سال ۱۳۵۰ (۳۷/۴۴ درصد) کمتر از ده قهوهخانه داشتهاند. در خلال سالهای مزبور بهترتیب ۲۵ و ۲۷ شهر دارای ۱۱ تا ۲۰ قهوهخانه بودهاند. از آن پس با افزایش تعداد قهوهخانهها، از شمارهی شهرها کاسته شده، چنانکه تعداد شهرهایی که بیش از ۱۰۰ قهوهخانه داشتهاند، در هریک از سالهای یادشده بهترتیب به ۱۳ (۸/۶۰ درصد) و ۱۰ (۶/۸۰ درصد) رسیده است. باید افزود که در این سال به استثنای شهرهای تهران، تبریز، مشهد، رشت، رضائیه و اردبیل بقیهی شهرها هریک کمتر از ۲۰۰ قهوهخانه داشتهاند.
در جدول زیر توزیع فراوانی شهرها را برحسب شمارهی قهوهخانهها در سالهای ۴۷ و ۵۰ میبینید.
شمارهی قهوهخانههای کشور در سال ۱۳۵۲
علاوه بر اطلاعاتی که مطابق جدولهای بالا بنابر آمار دفاتر ادارهی اماکن عمومی شهربانی کل کشور بهدست دادیم، شماره و توزیع قهوهخانههای نقاط شهری کشور در سال ۱۳۵۲ نیز بر اساس بررسی جداگانهای فراهم آمده است¹². بنابر اطلاعات بهدستآمده در سال مزبور رویهمرفته ۸۱۲۰ قهوهخانه در ۳۳۱ ¹³ نقطهی شهری کشور دایر بوده است. باید توجه داشت که فزونی رقم قهوهخانههای سال ۵۲ نسبت به سالهای ۴۷ و ۵۰ مربوط به افزایش تعداد آنها نیست، بلکه این رقم، قهوهخانههای شهرها و شهرکهایی را نیز که در سالهای گذشته بخش یا ده بودهاند دربرمیگیرد.
در سال ۱۳۵۲ نیز استانهای مرکزی با ۲۲۲۰ قهوهخانه (۲۷/۳۳ درصد از مجموع)، آذربایجان شرقی با ۱۱۷۶ (۱۴/۴۸ درصد) و مازندران با ۷۶۶ (۹/۴۳ درصد) بهترتیب بالاترین تعداد و استانهای چهارمحالوبختیاری، بویراحمد و کهگیلویه و یزد کمترین تعداد را داشتهاند. در سال ۵۲ نیز تراکم قهوهخانهها در مناطق شمال کشور (آذربایجان شرقی و غربی، گیلان، مازندران و خراسان) مانند سالهای ۴۷ و ۵۰ کاملاً چشمگیر است.
هرچند آمار قهوهخانههای تمام نقاط شهری کشور در دست نیست اما چنانکه تعداد قهوهخانهها را در رابطه با جمعیت شهری مناطق مختلف کشور در نظر بگیریم، ملاحظه میشود که شهرنشینان مناطق شمال غرب و غرب کشور و همچنین سواحل خلیج فارس و بحر عمان قهوهخانهی بیشتری در شهرهای خود داشتهاند. در استان آذربایجان غربی دربرابر هر ۵۲۵ نفر جمعیت شهری یک قهوهخانه وجود داشته. این نسبت در استان زنجان ۶۲۳، در کردستان ۶۸۵، در بوشهر ۶۶۰ و در استان همدان ۷۴۹ بوده است و حال آنکه در استان چهار محال و بختیاری برای هر ۱۵۲۸۶ نفر شهرنشین و در یزد برای هر ۱۰۶۶۷ نفر یک قهوهخانه وجود داشته است. این نسبت در استان مرکزی ۲۳۵۱ و در کل کشور ۱۶۹۶ بوده است.
در جدول بعد شمارهی قهوهخانههای کشور در سال ۱۳۵۲ و نسبت جمعیت شهری به تعداد قهوهخانه در سال ۱۳۵۲ و نسبت جمعیت شهری به تعداد قهوهخانه در استانهای مختلف کشور نشان داده شده است:
فراوانی شهرها برحسب شمارهی قهوهخانهها
۲۰۹ نقطهی شهری (۶۳/۱۴ درصد از مجموع) در سال ۱۳۵۲ دارای یک تا ۱۰ قهوهخانه بودهاند و ۴۹ شهر (۱۴/۸۰ درصد) ۱۱ تا ۲۰ قهوهخانه داشتهاند. همچنین در میان شهرهایی که به پرسشنامههای ما پاسخ دادهاند ۸ نقطهی شهری در این سال قهوهخانه نداشتهاند و تعداد قهوهخانههای ۱۱ شهر بیشتر از ۱۰۰ بوده است.
در جدول بعد توزیع فراوانی نقاط شهری کشور را برحسب تعداد قهوهخانه در سال ۱۳۵۲ میبینید:
جدول زیر توزیع فراوانی شهرهایی را که کمتر از ۲۰ قهوهخانه داشتهاند بهطور دقیقتر نشان میدهد:
قهوهخانههای مراکز استانها و فرمانداریهای کل
در شهرهای مرکزی استانها¹⁴ در سال ۱۳۵۲ پس از تهران شهرهای تبریز، مشهد و رضائیه دارای بیشترین قهوهخانه بودهاند و شهر یاسوج مرکز فرمانداری کل بویراحمد و کهگیلویه با یک قهوهخانه در مرتبهی آخر قرار داشته است.
در شهرهای موردبررسی نسبت جمعیت به تعداد قهوهخانه از ۴۶۹ تا ۱۹۶۶۶ متغیر بوده – بوشهریها بیشترین (یک قهوهخانه برای هر ۴۶۹ نفر) و یزدیها کمترین (دربرابر هر ۱۹۶۶۶ نفر یک قهوهخانه) تعداد قهوهخانه را داشتهاند. این نسبت در شهرهای رضائیه، بندرعباس و زنجان کمتر از ۷۰۰ و در شهرهای تهران، کرمان، زاهدان، ایلام، یاسوج و شهرکرد از ۲۰۰۰ بالاتر بوده است.
در جدول زیر توزیع تعداد قهوهخانه و نسبت جمعیت شهری به قهوهخانههای شهرهای مرکزی استانها بهدست داده شده است:
قهوهخانههای تهران¹⁵
چنانکه دیدیم در سال ۱۳۵۲ رویهمرفته ۱۹۰۴ قهوهخانه در محلههای مختلف تهران دایر بوده که از این میان هفت قهوهخانه قدمت بیشتری داشتهاند و زمان تأسیس آنها به ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال پیش میرسد¹⁶. بررس ما نشان میدهد که تا سال ۱۳۰۰ جمعاً ۳۹ قهوهخانه در تهران دایر بوده (که تا سال ۱۳۵۲ نیز به فعالیت خود ادامه دادهاند) و از سال ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۴ بر شمارهی آنها ۳۴ واحد افزوده شده است.
از آن پس نیز شمارهی قهوهخانهها بهطور مرتب فزونی یافته و در پایان سال ۱۳۲۹ به ۵۱۲ رسیده است. ذکر این نکته جالب است که در فاصلهی سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۹ تعداد قهوهخانههای تهران افزایش قابلملاحظهای یافته، چنانکه در طول بیست سال مزبور ۱۲۶۹ قهوهخانهی جدید (۶۶/۶۵ درصد از مجموع) در تهران شروع به کار کردهاند که تا زمان بررسی یادشده فعالیت داشتهاند. از سال ۱۳۵۰ به بعد ۱۱۳ قهوهخانهی دیگر دایر شده و جمع آنها به ۱۹۰۴ رسیده است. (سال تأسیس ده قهوهخانه معلوم نشده¹⁷).
طبعاً افزایش تعداد قهوهخانهها در تهران و شهرکهای اطراف آن، بهخصوص در فاصلهی سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۹، با توسعهی تهران و رشد سریع جمعیت بهدنبال مهاجرت روزافزون ساکنان شهرهای دیگر و روستاییان و تمرکز امور صنعتی و بازرگانی و سیاسی و اداری ارتباط دارد. بهعلاوه توسعهی شهر، رشد جمعیت و افزایش مشاغل صنعتی و بازرگانی خود بهتدریج امر تغذیهی بیرون از خانه را – به بهانهی دوری فاصلهی منزل و محل کار – در تهران اجتنابناپذیر ساخت، زیرا چنانکه قبلاً گفتیم، قهوهخانه در این ایام دیگر مکانی برای گذران اوقات فراغت طبقات مرفه اجتماع نبود، بلکه از راه فراهم آوردن صبحانه و ناهار جاذب کارگران و اصناف بود.
ساعات کار روزانهی قهوهخانههای تهران متفاوت است – برخی کمتر از ۸ ساعت و بعضی حتی بیشتر از ۱۸ ساعت در روز کار میکنند. اما نزدیک به ۸۰ درصد قهوهخانهها روزانه بهطور متوسط بین ۱۲ تا ۱۵ ساعت فعالیت دارند. اینها احتمالاً قهوهخانههایی هستند که در بازار و مراکز تجارت و کار تنها برای تدارک صبحانه و ناهار کارگران و پیشهوران دایر شدهاند. تنها نزدیک به ده درصد از قهوهخانههای تهران در روز بیشتر از ۱۵ ساعت کار میکنند – این قهوهخانهها بهعلت داشتن تلویزیون، و احیاناً نقال، گروهی از مشتریان را در ساعات فراغت (شبها) جذب میکنند.
ذکر این نکته جالب است که از ۱۹۰۴ قهوهخانهی تهران فقط ۱۸۹ قهوهخانه (۹/۹۲ درصد از مجموع) دارای تلویزیون بودهاند و تنها در سه قهوهخانه تقریباً بهطور مرتب برنامهی نقالی اجرا میشده است.
عدهی مشتریان قهوهخانههای تهران نیز متفاوت بوده است. بدیهی است که موقعیت مکانی قهوهخانه، گنجایش و تعداد ساعات کار آن، وسایل و امکانات گوناگونی که در اختیار دارد (رادیو، تلویزیون، نقال و غیره) و انواع خوردنیها و نوشیدنیها که تدارک میبیند در کمی و بیشی عدهی مراجعان مؤثر است.
بررسی ما در اینباره نشان میدهد که از مجموع قهوهخانههای تهران ۲۷ قهوهخانه (۱/۴۲ درصد) بهطور متوسط روزانه کمتر از ۲۰ نفر مشتری داشتهاند و حال آنکه عدهی مراجعان ۱۶ قهوهخانه (۰/۸۶ درصد) از ۱۰۰۰ نفر تجاوز میکرده است.
در جدولهای بعدی توزیع قهوهخانههای تهران، مدت کار روزانه و شمارهی متوسط مراجعان را میبینید:
چنانکه دیدیم در فاصلهی سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۰ حداقل ۴۱۷ باب از شمارهی قهوهخانههای کشور کاسته شده است. این کاهش، و اصولاً دگرگونی وضع قهوهخانهها در ایران به عواملی بستگی دارد که مهمترین آنها را پیدایی شیوههای تازهی گذران اوقات فراغت، تحول مناسبات میان طبقات اجتماعی از یک سو و میان زن و مرد ایرانی از طرف دیگر، ایجاد مراکز جدید برای تفریح و سرگرمی (توسط دولت و یا بخش خصوصی)، گسترش وسایل ارتباطجمعی، افزایش باسوادان و توسعهی صنعت و مشاغل مربوط به آن در شهرها میتوان دانست.
روزگاری مردان در ساعات فراغت خویش معمولاً به قهوهخانهها، مساجد و مجالس دینی و یا به دیدوبازدید خویشان و آشنایان میرفتند. آنها که جوانتر بودند در ساعاتی از روز سری به زورخانه هم میزدند. زنان نیز سرگرمیهای خاص خود را داشتند. آنان با تشکیل محافل و دورههای زنانه، برپا کردن سفره و رفتن به مجالس دینی ساعاتی را که از کار منزل فارغ بودند پر میکردند. حمامهای عمومی نیز مکان دیگری برای ارتباط با دیگران و گذران وقت بهشمار میآمد. زنان و مردان با آداب خاص ساعاتی را با حوصله و مجال بیشتر در حمام میگذراندند، و به هر صورت گذران اوقات فراغت زنان و مردان جدا از هم صورت میگرفت. اما اکنون، بهخصوص در جوامع شهری، زن و مرد غالباً در کنار هم در اماکن عمومی ظاهر میشوند و اغلب مؤسسات در شهرها مانند سینماها، کافهرستورانها، تئاترها و تماشاخانهها و کابارهها بهروی زن و مرد باز است. بهعلاوه دیدوبازدیدهای خویشاوندی که در گذشته بین خانوادهها بیشتر مرسوم بود، به علل گوناگون کاستی گرفته است و ارتباط همگان با یکدیگر در مجامع عمومی ناپایدار و سست شده است.
از سوی دیگر ایجاد مراکز گوناگونی برای تفریح و سرگرمی راههای تازهای را برای گذران اوقات فراغت پیش پا نهاده است. امروز ساعات فراغت مردان و زنان، مخصوصاً در نقاط شهری، در مراکزی مانند سینماها، کافهرستورانها، پارکها و ورزشگاهها سپری میشود. آمارهایی که در دست داریم از توسعهی روزافزون اینگونه مؤسسات حکایت دارند:
شمارهی کافهرستوران در کشور از ۹۷۳ در سال ۱۳۴۷ به ۱۰۴۴ در سال ۱۳۵۰ فزونی یافته و در همین مدت کافهقنادی از ۳۵۱ به ۳۷۱، کافه بیلیارد از ۳۸ به ۵۳ و کافه تریا از ۶ به ۲۳ رسیده است. همچنین در سال ۱۳۴۷ شمارهی اغذیه و نوشابهفروشی سربسته ۳۲۰، اغذیه و آبجوفروشی سربسه ۵۳ و اغذیهفروشی مطلق ۲۱۳ بوده، اما در سال ۱۳۵۰ ارقام مزبور بهترتیب به ۳۵۲ و ۸۷ و ۴۲۱ افزایش یافته است. همچنین در مدت چهار سال موردنظر عده کارکنان اماکن عمومی تهران از ۶۸۰۱ نفر به ۱۰۶۳۲ نفر رسیده است¹⁸.
تعداد سینماهای کشور نیز سالبهسال رو به فزونی است و اکنون در اکثر نقاط شهری کشور حداقل یک سینما وجود دارد. شمارهی سینماهای کشور از ۳۹۷ در سال ۱۳۴۷ به ۴۴۰ در سال ۱۳۵۰ رسیده است. در سالهای مزبور تنها در تهران گنجایش سینماها از ۸۸٫۱۷۰ به ۹۹٫۲۷۸ و میزان استفاده از سینما از ۳۶٫۲۹۹٫۰۰۰ بار به ۴۰٫۷۰۰٫۰۰۰ بار فزونی یافته است.
از تعداد مؤسسات جدید گذران اوقات فراغت در سالهای گذشته اطلاع دقیقی در دست نیست، اما میتوانیم به تعداد آنها در سال ۱۳۵۱ نظری بیفکنیم:
خانههای فرهنگ شهری (۲۳)، کاخهای جوانان (۸)، خانههای جوانان (۸)، مراکز رفاه کارگری (۱۰)، خانههای پیشاهنگی (۸۴)، سالنهای تئاتر (۱۳)، موزهها (۳۰)، نگارخانهها (۹)، استادیومهای ورزشی (۲۳۶)، سالنهای ورزش (۲۸۹)، باشگاههای ورزشی (۵۶۷)، زمینهای بسکتبال (۲۹۳)، زمینهای والیبال (۳۶۲۷)، زمینهای تنیس (۴۳۲)، پیستهای دو و میدانی (۱۵۷)، استخرها (۳۴۱) زمینهای فوتبال چمن (۱۶۷)، زمینهای فوتبال خاکی (۴۹۶)، پارکها و بلوارهای نقاط شهری کشور (۳۴۵۶۹۶۹۴ مترمربع).
گسترش وسایل ارتباط جمعی عامل مهم دیگری در پیدایش اشکال جدید وقتگذرانی است. میزان تولید این وسایل روزبهروز رو به فزونی است.
در این مورد نیز میتوان به ارقامْ استناد جست. در سال ۱۳۴۷ جمعاً ۶۱ فیلم سینمایی در ایران تولید و نمایش داده شده است. رقم مزبور در سال ۱۳۵۰ به ۷۵ و در سال ۵۱ به ۹۰ رسیده است. تعداد مراکز فرستندهی رادیویی و تلویزیونی بهترتیب از ۱۵ و ۵ در سال ۱۳۴۷ به ۲۸ و ۲۶ در سال ۱۳۵۰ و ۳۶ و ۳۰ در سال ۱۳۵۲ افزایش یافته است¹⁹.
در اینجا میتوان به نقش دولت در این زمینه نیز اشاره کرد. در سالهای اخیر مراکز گوناگون فرهنگی و هنری و ورزشی و سایر مؤسسات گذران اوقات فراغت اغلب با سرمایهگذاری دولت بهوجود آمده است و انواع فعالیتهای اینگونه مراکز را سازمانهای دولتی برنامهریزی میکنند. مؤسسات وابسته به بخش خصوصی نیز بیشوکم از حمایت و کمک دولت برخوردارند و برنامههای آنها با نظارت دستگاههای دولتی تنظیم میگردد. بدون تردید خط مشی دولت در این زمینه در گرایش گروههای مختلف مردم به راههای تازهی گذران اوقات فراغت و اشتغال فکری و ذهنی آنان سهم عمدهای دارد، بهویژه آنکه وسایل ارتباطجمعی مؤثر (رادیو و تلویزیون) که امروز در بسیاری از خانهها در شهر و روستا راه یافته، در اختیار دولت است.
باید گفت که برنامههای دولت بیشتر متوجه گروههای سنی پایین است. توسعهی کتابخانههای کودکان و نوجوانان، ایجاد کاخها و خانههای جوانان و خانههای فرهنگ شهری، توجه به ورزش، برپا کردن جشنوارهها و اردوها و برنامههایی از این قبیل عموماً با سرمایهگذاری دولت و حمایت خاص آن در سالهای اخیر صورت گرفته است. در عین حال دولت از توجه به چگونگی اشتغال ذهنی و فکری گروههای سنی بالا نیز غافل نمانده است. ایجاد مراکزی از قبیل خانههای کارگری، خانههای فرهنگ روستایی و حمایت از زورخانهداران و صاحبان نگارخانهها، برگزاری جشنها و جشنوارههای گوناگون، انتشار کتاب و روزنامه و مجله مؤید این نظر است.