قهوه آمریکانو در جاده
آیکافی – خسته از ترافیک جاده و شلوغی راه، رسیدیم به مجتمع رفاهی معروف بینراه. دلمان قهوه میخواست. خستگی چند ساعت ترافیک جاده را چه چیزی بهتر از یک قهوهی خوب میتواند در کند؟ کافهی مجتمع ظاهر خوبی داشت. قوطیهای قهوهی ایلی را هم چیده بودند بالای سر قهوهچی که لابد پیغام برساند قهوهی خوب همینجاست. منوی کافه اما جز اسپرسو و کاپوچینو و قهوه فرانسهی مندر آوردی، چیز دندانگیری نداشت که پیغام قوطیهای ایلی را تایید کند. من رضایت دادم به قهوه فرانسه با شیر و دوستم امریکانو خواست. توی منو اما خبری از امریکانو نبود. فکر کردیم وقتی اسپرسو هست، آب هست، قهوهچی و دستگاه قهوهساز هم سر و مر و گنده پشت سرمان ایستاده، چرا امریکانو نخواهیم؟
قهوهچی نمیدانست آمریکانو چیست. ما هم که سختگیر نبودیم. به هرحال آیه نازل نشده که در کافهی بین راه٬ قهوهچی عالم به دستورالعمل تمام انواع قهوهها باشد. چراغ بالای سرمان روشن شده بود. میتوانستیم آموزش بدهیم. دوستم توضیح داد که دو شات اسپرسو را با یک شات آب رقیق کنید میشود امریکانو. همان را بدهید به ما. منتظر نشسته بودیم و فکر میکردیم شاید کیفیت قهوهاش خوب باشد و شاید بشود امیدوار بود به کافههای بین راه. پیشخدمت کافه آمد. سه تا فنجان برایمان آورده بود. یکی پر از اسپرسو. یکی پر از آب و فنجان سوم خالی. ازمان خواست که سفارشمان را خودمان درست کنیم. هاج و واج مانده بودیم و خیرهی سه فنجان. موقعیت خندهداری بود که همان خندهاش خستگی راه را از تنمان در کرد. وگرنه نه به امریکانو امیدی بود و نه به کیفیت قهوهی ماندهای که جلویمان گذاشته بودند.
از همانجا فکر کردم اینها که اعتیاد به چای و تئیناش دارند چهقدر در مسافرتهای جادهای دستشان بازتر است. تمام کافهها و استراحتگاههای بین راه چای دارند. حتا اگر چای دمکردهی نجوشیده هم نداشته باشند، میشود به چای کیسهای متوسط و آبجوش قناعت کرد و چای نوشید و خستگی در کرد. قهوهخورها اما در این زمینه فقیرند. توی جادههای جنگلی، توی جادههای بینشهری، جادههای کوهستانی، هیچجا اثری از قهوهی خوب نیست. قهوهجوش سفری اگر توی وسایل قهوهخورها نباشد، به امید کافههای بین راه نمیتوان به دل جاده زد.
ما اما دل بستیم به قهوهساز سفریمان و وعدهی قهوهی خوب در مقصد به خودمان دادیم و سرخودمان را با آن کافئینهای مانده و خستهی بینراه گرم کردیم. قهوه در سفرهای جادهای جایی ندارد. همان یکذره جای اشغالشده را هم نسکافه و قهوه فوری گرفتهاند. بعد فکر کردیم که خیلی ناخودآگاه به جبران این کمبود بین راه، خیلی از قهوهخورها کافههای خوب شهرها را شناسایی کردهاند. از تهران به رشت که میرویم میدانیم قهوهی خوب بین راه انتظارمان را نمیکشد. اما کافهی خوب در رشت هست که قهوهی خوب بگذارد جلویمان. یا شهرهای دیگر. اصفهان و شیراز و مشهد و اهواز و هر جای دیگر را که بگویید، یک کافهی خوب در آن جا پیدا میشود و هیچ کافهی خوبی بینراهش نیست.
از همان راه که برمیگشتیم، درست مقابل آن استراحتگاه بامزه، مجتمع رفاهی دیگری آنور جاده بود که از قضا کافه داشت و از قضا قهوهی ایلی و پندار چیده بود روی میزش و از بد حادثه ما هم باز خستهی راه بودیم و به سرمان زد باز هم قهوه سفارش بدهیم ببینیم اینبار چه شعبدهای برایمان رو میکنند و چه بخشی از سفارشمان را باید خودمان به عهده بگیریم. چشمهایمان گرد شده بود وقتی دیدیم توی منوی کافه «قهوهی آمریکایی» هست و قهوهچی میداند امریکانو را نباید در سه فنجان برایمان بیاورد. و حتا خوشحال شدیم که توی منوی کافهاش میتوانیم ماکیاتو و آفوگاتو را هم ببینیم. حتا اگر کیفیت خوبی نداشته باشند. مزهی قهوهی آنجا هم چیزی نبود که راضیمان کند. اما تجربهی قهوهی راه رفت راضیمان کرده بود به همان چیزی که خوردیم.
حالا فکر میکنم شاید اصلا ایدهی بدی نباشد که هرجا گذرمان افتاد، قهوهچیهای بین راه و توی جادهها را تشویق کنیم به درست کردن قهوه با دستورالعمل واقعی. بدون این که معلمبازی در بیاوریم٬ برای دل خودمان هم که شده با حوصله توضیح بدهیم و قناعت نکنیم به قهوههای فوری. شاید برسیم به آن روز که به دلگرمی کافههای بین راه، قهوهسازهای سفریمان را بگذاریم توی خانه و بزنیم به دل جاده و مثل چایخورهای حرفهای، دلمان قرص باشد که خستگیمان را آنطور که دوست داریم بین راه در میکنیم.
متاسفانه این مشکلی است که در سراسر جاده های ایران وجود دارد و نمیتوان با سفارش و نوشیدن یک قهوه ساده اما خوب خستگی و رخوت جاده ها را از تن شست اما در همین جاده های کشورهای همسایه … ترکیه و یا امارات به راحتی به آن چه دوست داری دست می یابی و دوباره به جاده میزنی آن هم با روح و جسمی آماده …. به امید آن روز که ….