قهوهنوشی در بوستون روح آمریکا
نویسنده مهمان ~ سرور کلیایی
آیکافی – شهرهای آمریکای شمالی تفاوتهای فرهنگی بارزی با هم دارند و شاید نتوان بهراحتی دربارهی قهوهنوشی در چنین سرزمینی سخن گفت که سفر از شرق تا غرب آن دستکم ۶ ساعت پرواز با هواپیماست. این یعنی چیزی بیشتر از فاصلهی میان ایران و ایتالیا!
میگویند بوستون اروپاییترین شهر آمریکاست. انقلاب معروف این کشور از این شهر آغاز شده و به آن روح آمریکا میگویند؛ این جملهایست که روی پلاک تمام خودروهای شهرشان هم نوشته شده است. این جناب روح زمستانهای سختی دارد و مردمش هم زیاد اهل شوخی و بگو بخند نیستند؛ بهخصوص وقتی در زمستان سرمای قطبی و طوفان یخ هم از راه میرسد. هرچه در ایتالیا قهوهها غلیظ و کمحجم و گفتگوهای اطراف آن طولانیست٬ در بوستون قهوهها رقیق و پرحجماند و در اطرافش مردمانی در کافیشاپهای مجهز به اینترنت رایگان با کامپیوترهای شخصیشان برای ساعتها مشغول بهکار … و هر از گاهی حرفی و گفتگویی ترجیحا کوتاه!
نیز ببینید ~ فرهنگ قهوهنوشی آمریکاییها رو به زوال است
اگر ایتالیایی باشید و چنین وضعی را ببینید خطر احتمال حملهی قلبی برایتان دور از ذهن نیست! اگر هم دانشجو یا کارمند هستید و برای اینکه مغزتان هوایی بخورد و حال و هوایتان عوض شود میخواهید بروید به کافیشاپ، ممکن است بدتر یاد بدهکاریها و کارهای عقبافتاده بیافتید و با کشتیهای غرقشده راهی خانه شوید. اما هر ازگاهی هم طلسم میشکند و یک انسان خوشمشرب دیگر که حال خودتان را دارد به تورتان میخورد و گپ مفصلی هم میزنید. از اغراق که بگذریم، ایدهی بهرهوری از زمان و هدر ندادن وقت در روابط روزمره و کار و کار و کار در بوستون خیلی راحت با ورود به یک کافیشاپ بهخصوص در محدودهی ادارهها و دانشگاهها دستتان میآید. حالا چه شعبهای از کافیشاپهای زنجیرهای استارباکس یا دانکین دونات باشد یا کافیشاپ یک دانشگاه.
همهجا از شما خواهند پرسید که قهوه را برای اینجا میخواهید یا برای به همراه بردن. در ماشینها و حتا دوچرخهها محلهایی برای گذاشتن لیوان قهوه پیشبینی شده است. معمولا یک تکه مقوا دور لیوان کاغذی قهوه برایتان میگذارند که در لحظهی اول کباب نشوید چون دمای قهوه چنان بالاست که چشیدن که هیچ، حتا لمس لیوان ممکن است حسابی شما را بسوزاند. هرچه باشد این لیوان قرار است با شما به نصف قرارها و کلاسهای آن روزتان بیاید و هنوز هم قابلنوشیدن باشد. قهوه اینجا سوخت موتور وجود آدمهاست برای ساعتها کار کردن … قهوهشان چنگی به دل هم که نزند اما دستکم حتا اینجا به نحوی آدمها را بههم نزدیک میکند. حتا در محیط جدی شهر بوستون ممکن است روزی پلیس اخمویی تو را با قهوهای که در دست داری ببیند و برخلاف انتظارت به شوخی بگوید: «قهوهام را آوردهای؟ دستت درد نکنه!» قهوه فصل مشترک آدمهایی است که حتا شاید حرفی برای گفتن به هم ندارند!
یادتان باشد: سایز لیوانها سایز پارچ است! و اصولا تعریف کوچک و بزرگ در اینجا با آنچه در ذهن ماست تفاوت دارد. به قهوهها اغلب اسانس هم اضافه می کنند و شیرهای کمچرب یا پرچرب یا شیر سویا هم انتخاب دیگری است که میتوانید به قهوهتان اضافه کنید.
نوشیدن قهوههای آمریکای جنوبی هم در این شهر رواج دارند مثل قهوهی کاستاریکا یا اروگوئه که البته به همان سبک قهوهی دمی عرضه میشود. یکی از شوکهایی که ممکن است به شما وارد شود دیدن آدمهایی است که دو سه جور قهوه را با هم قاطی میکنند و بعد رویش هم پودر زنجبیل یا کاکائو یا دارچین میریزند و گاهی هم برای حسن ختام جای شکر عسل میریزند روی همهی آن محتویات قبلی … اما شما خونسردی خود را در آن لحظه همچنان حفظ کنید، یک نفس عمیق بکشید و همچنان به آیندهی بشریت امیدوار بمانید!
* لطفا هیچ اغراقی را در این مطلب جدی نگیرید و برداشتهای نویسنده را به «پیش چشمت داشتی شیشهی کبود / زان سبب عالم کبودت مینمود» (از مولوی) مرتبط بدانید!
از همین نویسنده بخوانید ~ اندر احوال قهوهنوشی در کشور چکمه
بسیارعالی بود .نگاه زیبایی بود به زندگی روزمره آدمها درود بر نویسنده میهمانئم
بسیارعالی بود .نگاه زیبایی بود به زندگی روزمره آدمها درود بر نویسنده میهمان
باسلام واحترام.دست مریزاد!روان وزیباست قلمتان.الهی پویاترازپیش به نوشتن بپردازیددوست نازنین.
خیلی عالی بود. روح آمریکایی را در نوشته دیدم. قهوه، با سبک قهوههای گنده بیرونبر در فرهنگ آمریکایی خیلی جا افتاده. در همه جا، میتوانید افرادی را ببینید که کارهایشان را همراه با یک لیوان گنده کاغذی قهوه انجام میدهند.
صبح یک بوستونی (بخوانید یک آمریکایی) با قهوه استارباکس شروع میشود و تازه وقتی قهوهاش را گرفت، چشمانش باز میشود!