وقتی سبک زندگی میشود لایف استایل
چه شد که دیتوکس واتر، اسکرمبلد اگز و کیوکامبر ماکتیل از منوی کافهها سر درآورد؟
منوی کافه را دست گرفته بودم و فکر میکردم چه بنوشم. ماکتیل کیوکامبر؟ اسموتی استرابریمینت؟ ایتالین دیرینک؟ یا سر خودم را درد نیاورم و یک چای ساده سفارش بدهم؟ مشکلم این نبود که نمیدانستم دلم ماکتیل میخواهد، یا اسموتی. دستوپایم را زبانم بسته بود که نمیچرخید به گفتن ماکتیل کیوکمبر به جای خیارسکنجبین یا استرابریمینت به جای توتفرنگینعنا. ایتالین دیرینک هم سرنوشت متفاوتی نداشت. ایتالین دیرینک چه چیزی دارد که نوشیدنی ایتالیایی ندارد؟ چای ساده سفارش دادم و بعد راه افتادم دنبال بررسی منوی کافههای تهران و آشنایی با برخی محصولات آشنایی که حالا اغلب فقط لباس تازهای به تن کردهاند.
کلاهبرداری زبانی به قصد سودجویی؟
آیکافی – اغلب قهوهها و کوکتلها و نوشیدنیهای ترکیبی در کافهها و رستورانهای دنیا اسامی استانداردی دارند. دلیلاش هم بهنظر واضح است. در هر جای دنیا پا به کافهای بگذارید لاته و اسپرسو و کاپوچینو و مانند اینها، محتویات ثابت و استانداردی دارند، شاید با کمی ریزهکاریهای متفاوت در روش تهیه. همینطور کوکتلها و نوشیدنیهایی که اسامی مشخص و دستورالعملهای استاندارد جهانی دارند مثل موهیتو و مارگاریتا و در ایران هم با حذف الکل از آن، بهراحتی در کافهها تهیه میشوند. اما وقتی پای محصولات ابداعی کافهها و نوشیدنیهای ترکیبی میرسد، شاهد این هستیم که زبان منوی کافهها از فارگلیسی به فارسی تغییر نمیکند. سوال پیش میآید که چه چیز باعث میشود در منوی کافهها به جای توتفرنگی بنویسند استرابری؟ یا مثلا چرا در منوی صبحانهی بعضی کافهها، تخممرغهای آشنا تبدیل میشوند به اگز و اسکلرمبلد اگز جای تخممرغ همزده را میگیرد؟ آیا مشتری بیشتر از توتفرنگی و خیار و تخممرغ، استرابری میخواهد و کیوکمبر و اگز؟ یا برای شیک ِ پیچ بیشتر پول میدهد تا یخنوش هلویی؟
رضا شکراللهی ویراستار و پژوهشگر ادبی در این باره میگوید: «درست است که برخی واژههای انگلیسی هستند که ترجمهی آنها دقیق نیست و باید آنها را توضیح داد، اما چه باعث میشود در مواقع غیرضرور هم ما باز این کار را بکنیم؟ این مسئله حتا در برابر سرهنویسانِ ضدعربی هم مطرح میشود. که در استفاده از واژههای عربی وقتی پرهیز کنید که معادل فارسی آن هنوز «جاری و زنده و مفهوم» است. نه اینکه کلا همهچیز را بریزید دور!»
به اعتقاد او ما در ده سال اخیر شکل جدیدی از پدیدهای اجتماعی را میبینیم که چارهای نداریم جز اینکه اصطلاح فرنگیمآبی را برایش به کار ببریم. پدیدهای ناشی از گسترش و نفوذ رسانهها و تأثیرشان در سبک زندگی ایرانی، از تجملگرایی و مدگرایی در همهی شئون زندگی گرفته تا انتهای آن که به زبان میرسد. شکراللهی در صحبتهایش به «کلاهبرداری زبانی» اشاره میکند و تغییر سبک زندگی و در این باره توضیح میدهد: «در نسل جدید با تعاریف جدیدی روبهرو هستیم. مثلا من شک دارم به این قضیه بتوانیم «خودباختگی فرهنگی» لقب بدهیم. قضیه این است که نسل جدید مثلا در حوزهی زبان به زبان به عنوان سرمایهی ملی نگاه نمیکند و با «طبقه»ای مواجهیم که اصلا این قضیه برایش موضوعیت ندارد. وقتی مسابقه بر سر «اعتبار اجتماعی» و نیز کسب «سود بیشتر» از راه مدرننمایی باشد، تهش میرسیم به منوهایی از این دست. اصل ماجرا برمیگردد به تغییر سبک زندگی که تصادفا و پارادوکسیکال خود ما بهش میگوییم لایفاستایل!»
شکراللهی به مسیری اشاره میکند که ماءالشعیر به جای آبجو طی کرده و در فرهنگ ما جا افتاده. همانچیزی که در منوی کافهها گاهی با عنوان آبجوی اسلامی میبینیم: «از سوی دیگر بار عاطفی کلمهها هم رگ و ریشهی اجتماعی و سیاسی دارند، هم در حوزهی استفاده، رویکرد اقتصادی. مثلاً ماءالشعیر همان آب جو است. ولی در زبان فارسی امروز، شما نمیتوانید به آب جویی که الکل نداشته باشد بگویید آب جو. باید، و درستش هم همین است، که بگویید ماءالشعیر. اینکه چرا این طور شده، خب بحث دینی و سیاسی دارد در ایران اسلامی. ولی از جایی به بعد، استفاده از «ماءالشعیر» برای فروش به جامعهی مذهبی و متدین، کاملاً جنبهی اقتصادی و سودجویی پیدا میکند.»
وقتی سبک زندگی میشود لایفاستایل!
تاثیر رسانهها و تغییر سبک زندگی ایرانی نکتهای ست که وقتی سراغ امانالله قرایی مقدم، جامعهشناس و استاد دانشگاه رفتیم روی آن دست گذاشت و از فروریختن ارزشها و از بین رفتن وحدت ملی گفت: «تغییر سبک زندگی ایرانی و تغییر زبان روزمرهی مردم تاثیر مستقیم رسانهها و نشانه بیگانگی با فرهنگ ملی و فروریختن ارزشهاست. کلمات با خودشان پیام میآورند و در همهجا تاثیر میگذارند. این داستان سر دراز دارد و فقط به منوی کافهها محدود نمیشود. وقتی به کسی تفهیم کردند که کلمات خارجی از کلمات ایرانی بهتر است، این پیام را میرسانند که فرد خارجی هم به فرد ایرانی ارجحیت دارد و این پیام در سطح ملی میتواند انسجام و وحدت انسانهای یک کشور را نشانه بگیرد.»
او اعتقاد دارد این اتفاقهایی که به نظر کوچک میآید بیگانهپرستی را در جامعه رایج کرده و دست میگذارد روی ورود کلمات خارجی با محصولات جدید و میگوید: «کلمات خارجی با محصولات جدید وارد میشوند و زبان هم تغییر و تحول پیدا میکند و پویاست و نمیتوانیم توقع داشته باشیم که زبان مردم منتظر بنشیند تا ما فارسی کلمات جدید را پیدا کنیم. در همهی کشورهای جهان یک عده زبانشناس و دلسوز برای جلوگیری از تخریب فرهنگ تلاش میکنند. همانطوری که میبینید در کشورهایی مثل چین، ژاپن یا فرانسه زبان دوم، زبان رایج نمیشود.»
رضا شکراللهی از سوی دیگر این پدیده را ناشی از تنبلی زبانی مردم میداند و توضیح میدهد: «تجربهی یکی دو دهه کار در این زمینه به من نشان داده که جامعهی ما دچار تنبلی زبانی است. یک سوی این تنبلی خودش را در تنگتر شدن دایرهی واژگان مردم و حتا طبقهی متوسط و اهل فرهنگ نشان میدهد. سوی دیگرش همین جاست، یعنی در مواجهه با انواع و اقسام واژهها و ترکیبات نو از زبان انگلیسی و حتا فرانسوی و آلمانی تا حدی.»
[quote style=”boxed” float=”left”]به عقیدهی شکراللهی استفاده از این معادلها تاثیر چندانی بر زبان فارسی نمیگذارد. چرا که جامعه فارسی زبان نزدیک به هشتاد میلیون نفر است و تعداد منوی کافهها و خود کافهها آنقدر نیست که بتواند بر زبان فارسی هشتاد میلیون نفر تاثیر بگذارد[/quote]به عقیدهی شکراللهی استفاده از این معادلها تاثیر چندانی بر زبان فارسی نمیگذارد. چرا که جامعه فارسی زبان نزدیک به هشتاد میلیون نفر است و تعداد منوی کافهها و خود کافهها آنقدر نیست که بتواند بر زبان فارسی هشتاد میلیون نفر تاثیر بگذارد: «من شک دارم که استفاده از معادلهای مسخره و خندهدار فارگلیسی [مانند همین استرابریمینت و ماکتیل کیوکمبر] تأثیر چندانی بر زبان فارسی بگذارد. جامعهی فارسیزبان فقط در ایران نزدیک به هشتاد میلیون نفر است. قیاس واقعبینانه کنید با شمار این منوها و کافهها و… از طرف دیگر، بخش عمدهای از جامعهی مصرفکنندهی همین منوها هم خودشان نگاه انتقادی به این قضیه دارند.»
او تاکید میکند: «توقع این نیست که هر صاحبکافهای، فارغ از بحث سودجویی با واژههای انگلیسی، خودش بنشیند برای همهچیز کلمه و ترکیب نو بسازد. توقع هم اصلا این نیست که دقیقا آن را ترجمه کنند ولی میشود برای کالا یا نوشیدنی یا خوردنی، کلمهها یا ترکیبات جدید بسازند. جوری که هم مشکل بار عاطفی نداشته باشد هم به دام این همه معادل انگلیسی مضحک نیافتیم.»
فرهنگسازی از طریق منوی کافهها
در گشت و گذار بین منوی کافهها گذشته از مواردی مثل اسکرمبلد اگز به جای تخممرغ همزده، به نمونههای جذابی از خلاقیت صاحبان کافهها یا طراحان منو در انتخاب اسامی یا معادلسازی فارسی هم برخوردم. از یخنوش و سردنوش گرفته تا نوشیدنی توتفرنگیطور و غذای مامانپز. کافه مهتاب جزو کافههاییست که منویی ابداعی به مشتریانش ارائه کرد و روی محصولاتش اسمهای خاص و احساسی گذاشت و زیرشان توضیح هم نوشت. رفتیم سراغ مهتاب ربیعی و مهدی ساران زوج راهانداز و گردانندهی کافه تا دربارهی ایدهی منوی کافه مهتاب حرف بزنیم.
«ما دغدغهی پاسداری از زبان فارسی نداشتیم. من برای نوشتن منو از ادبیات خودم استفاده کردم و دوست داشتم اینطوری بنویسم. این اتفاق خود به خود میافتد. من به زبانی منوی کافهام را مینویسم که آن را بلدم.» مهتاب ربیعی نوشتن منوی کافه مهتاب را اینطور توضیح میدهد و بعد به نکتهای متفاوت اشاره میکند: «چیزی که من را اذیت میکند این است که آدمها معمولا وقتی کلمات انگلیسی را استفاده میکنند که انگلیسی خوبی هم ندارند. معمولا آنهایی که انگلیسی خوبی دارند از کلمات انگلیسی بیربط وسط حرف زدنشان استفاده نمیکنند. این کلمات غیرفارسی خواهان دارد و پول در میآورد. برای کسی که باید اجارهی کافهاش را در بیاورد موقعیتی است که از آن استفاده میکند. وقتی نوشتن استرابری با جای توتفرنگی پول در میآورد چرا استفاده نکنند؟»
«خیلی وقتها مشتریها به ما میگویند چرا چیز جذابی در منو ندارید؟ خیلیها دنبال اسامی جذاب و مزههای جذاب هستند، حتا وقتی مواد تشکیلدهندهی یک محصول برایشان آشنا باشد و قبلاً آن را خورده باشند، تغییر اسم آن رویشان اثر میگذارد.»
اینها را مهدی ساران دربارهی تمایل مشتریها به کلمات غیرآشنا میگوید و بعد به سابقهی حضور ۱۵ سالهشان در حوزه کافه اشاره میکند: «شاید قدمت کافیشاپ و قهوهخانه در ایران زیاد باشد، اما این نوع از کافهها و کافهنشینی بحث جدیدی است نسبت به اصناف دیگر. قدیم کسی با خانواده نمیآمد کافه یا کافیشاپ. الان اما با بچهی نوزاد و خانواده هم به کافهها میروند و به مرور زمان تغییرات ایجاد شده. من فکر میکنم کلمات فارسی هم کمکم راه خودشان را در این فضا باز میکنند.»
در جستوجوی بین منوها و کافهداران سراغ کافه کرپ رفتیم که در منوی آن توضیحات مفصلی برای قهوههای تخصصی و ابزارهای دستی نوشته شده و در برخی موارد محصولات منو با اسامی اصلیشان آوانگاری شدهاند. از حافظ صفایی، از مدیران کرپکافه و دانشآموختهی هتلداری و جهانگردی دربارهی شیوه تنظیم منوی کافه کرپ پرسیدم: «ما برای تنظیم منو دغدغه زبان فارسی داشتیم و برای اسمگذاری آیتمها خیلی فکر کردیم. هدفمان این است که اسم انگلیسی درست با توضیحات فارسی بتواند نام بینالمللی محصول را به مشتری معرفی کند. یک سری اسمها استاندارد هستند و ما اجازه نداریم اسم آنها را عوض کنیم، مثل بیلیز (Baileys، نوعی نوشیدنی ایرلندی). و یک سری اسمها مندرآوردی هستند و حاصل ابتکار صاحبان کافهها. اسامی استانداردی هم هستند که فارسیشان هم استفاده میشود. ما وقت انتخاب آیتمها بررسی میکردیم که اسم انگلیسی را استفاده کنیم یا فارسی.»
در منوی کرپ به مواردی مثل فرشجویس و دیتوکس واتر در کنار اسامی ابتکاری برمیخورم. و او دربارهی انتخاب نام محصولات برای منوی کافهشان توضیح میدهد: «مثلا هات چاکلت را گذاشتیم شکلات گرم، اما دیتوکس واتر را همینطور نوشتیم و در توضیحش معرفی کردهایم که همان آب سمزدا است، تا مشتری هم با انگلیسیاش آشنا بشود و هم با فارسی آن. منوی بدون توضیحات فاقد ارزش است و آیتمها وقتی توضیح داشته باشند هم فرهنگسازی میشود و هم مشتری اسم درست را یاد میگیرد.»
بیشک هدف از چنین گزارشهایی پافشاری بر استفاده از واژگان فارسی در تمام حالات و شرایط نیست. زبان فارسی پیوندی عمیق با زبان عربی دارد و از زبانهای دیگر مثل فرانسوی و انگلیسی هم واژههایی به آن وارد شده و جا افتاده، هدف این نیست که کلماتِ جا افتاده در زبان مردم را بهزور فارسی کنیم و بیفتیم در دام ایرادگیری، نوک پیکان به سمت کلماتیست که معادلهای پویا و زنده دارند، به سمت پنیر، پیاز، خیار و مانند اینها که هنوز نمردهاند تا به آنها چیز و آنیون و کیوکمبر بگوییم.
[twocol_one][/twocol_one] [twocol_one_last][/twocol_one_last]شما دربارهی زبان منوی کافهها چه فکر میکنید؟ از تجربیات و مشاهداتتان پای همین گزارش برای ما بنویسید.
مطلب بسیار جالب و تحقیقی عالی بود . متاسفانه چیزی که جامعه جوان سن ه کشور نیز می پسندد و هر چیز که تلفظش برایش سخت تر باشد نیز مشتری بیشتری پیدا میکند. چندی پیش در یکی از کافی شاپ های شهر از آنها بلک کافی خواستم و در کمال بی باوری حتی نمیدانست چه میخواهم و هر چه در مورد کافی ساده سیاه و تلخ صحبت کردم راه به جایی نبردم و مجبور به استفاده هیچ شدم و برگشتم ! شاید در جوامع غربی هم از این دست اسامی یافت شود اما نه این چنین که در منو هایی که عکس آن را همین جا میبینیم باشد مثل رد موهیتو !! یا چای دارچین و طوطی !! در استارباکس های آمریکا باریستاهای قدیم اصطلاح های خوبی را داشتند که جوان تر ها آن را نمیدانستند مثل رد آی که ترکیبی از بلک کافی و دو شات اسپرسو بود چیزی که در قدیم رایج بود و دیگر نیازی نبود تا برای باریستا آن را توضیح دهیم ! چیزی که اکنون نیز به فراموشی رفته اما تازه در ایران اسامی نارایج و بسیار سخت رایج شده ! هر چه سخت تر و نامانوس تر ظاهرا پر مشتری تر !
سپاس
انصافا عالی بود
نفس تون حق
واقعا دغدغه من بود،
و از این متن خیلی استفاده کردم
گزارش بسیار جالبی بود و یکی از دغدغههای من. من به شخصه اگر به کافه ای بروم که نام های فارانگلیسی گذاشته باشند و یا به جای توت فرنگی نوشته باشند استرابری، میآبم بیرون چون تجربه نشان داده است که همچین کافههایی که از زبان هم برای کلاهبرداری استفاده میکنند، میزان کلاهبرداری در نوشیدنیها و خوراکیهایشان بسیار زیاد است و البته از آدمهای کوچکی که میاندیشتند با آوردن چند واژه انگلیسی خیلی باکلاس و روشنفکر میشوند نیز به هیچ روی خوشم نمیآید.
حالا خیلی از افراد اگه به جای اسم انگلیسی فارسی نوشته باشه خیار سکنجبین کلی عوق میزنن و استفراغ میکنند. چرا که نمیتونند عکس از نوشیدنیشون بگیرن و توی صفحه اینستاگرام بزارن و بگن عجب خیار سکنجبینی بود. چون میدونید که اخه…#خیار_سکنجبین …؟ نه خیلی بی کلاسه.
آیا اسم آیکافی خیلی پارسی است؟
پست تبلیغاتی تر از این نداشتید؟
چقدر از مهتاب پول گرفتی قلم به مزد بدبخت؟
آدم چشمش به بعضی از کامنتها که میافتد نمیداند به حال طرف غصه بخورد یا بخندد؟
بهترین قسمتش اینجایی بود که اشاره شد دقیقا کسانی که انگلیسیشون خوب نیس این جورکلاس میذارن! عین حقیقته!
واقعا اون جا که نوشته بودید کسانی که از انگلیسی میان حرف زدن زیاد استفاده میکنند انگلیسیشون خوب نیست رو قریب به صد مورد دیدم، غلط های گرامری و تلفظ های اشتباه، اما هنوز اصرار به استفاده از واژه های انگلیسی دارند
اما واقعا جدا از اسامی کاپوچینو و ماکیاتو که جا افتاده اند یک سوالی هم پیش میاد که مرز واژگانی که جا افتاده اند چقدر است ؟ آیا باید کافه اله (cafe au lait) بگوییم یا شیر قهوه ؟ مگر لانه چیزی به جز شیر و قهوه است ؟ به همین خاطر به نظرم خیلی خوب میشد اگر یک تیم کار بلد و خوش ذوق واژگانی مناسب رو برای منوی کافه ها پیشنهاد میداد تا کسانی هم که میخواهند از منوی درست و در عین حال فارسی در کافه خود استفاده کنند مجبور به استفاده از ترکیب ها و واژگان از این عجیب تر نشوند
متاسفانه روز به روز از فرهنگ غنی و زبان زیبای خودمون داریم فاصله میگیریم. افراط و تفریط. متاسفانه در فرهنگ جدید آنقدر تفریط هست که یا از این ور بام به پایین میاییم یا از آنطرف.
سلام
بسیار عالی بود.
به عنوان کسی که همه ی تلاشم را در استفاده معقول از واژگان فارسی انجام می دهم، خواستم بگویم که به صورت کلی با بحث انجام شده و دغدغه های ارزشمند مولف موافق هستم و بهترین نکته مقاله را این جمله می دانم: “قضیه این است که نسل جدید مثلا در حوزهی زبان به زبان به عنوان سرمایهی ملی نگاه نمیکند و با «طبقه»ای مواجهیم که اصلا این قضیه برایش موضوعیت ندارد.”
تنها مورد قابل اشاره این است که چرا این گونه حساسیت ها اغلب فقط در مورد زبان های اروپایی (و به ویژه انگلیسی) مطرح می شود و تقریبا مشکلی با استفاده بیش از حد از زبان عربی نیست؟؟؟ کافی ست به چند جمله از بعضی طبقات جامعه توجه کنید تا عمق فاجعه را دریابید!
البته بدیهی ست که در مقوله قهوه و کافه ها -به دلیل خاستگاه مدرن و امروزی آن- روی سخن بیشتر با زبان های اروپایی باشد، اما مشکل عدم پذیرش جامعه دقیقا ازجایی اغاز می شود که در طرف مقابل هیچ گونه منعی برای لغات حتی دور از ذهن عربی نیست و گاهی به نوعی تشویق هم می شود!
در هر صورت سپاس بسیار از بازکردن چنین گفتارهای سودمند و پایه ای، چرا که تنها سرمایه ی حقیقی هر ملت، زبان و فرهنگ اصیل می باشد.
خیلی خوب گفتید ممنون .
همینطور در حرف زدن استفاده غیر ضروری از کلمه های انگلیسی رو دوست ندارم و اصلا هم نشونه با سوادی یا روشنفکری یا با کلاسی نیست.
من که چون نمیفهمم اینا چیه پس نمیخورم.
خداروصدهزار مرتبه شکر که در تهران زندگی نمیکنم.
دو هفته قبل که برای دیدن تئاتر اودم تئاتر شهر از سرنگ های داخل دستشویی توالتها حالم بهم خورد.میام تهران که یه تئاتر ببنم و برگردم.
ما بچه های شهرستان به دلیل نبود امکانات باید بیایم اونجا و این چیزا رو ببینیم و حالمون بد بشه….
مثل اسم دمنوشهای خودمونی….
من این جور وقتها یه شیشه آب معدنی بیشتر بهم حال میده و تمام نوستالژی های شهرم هلم میدن که زودتر از شهرتون فرار کنم.
مطلب جالبی بود . ممنون .
“به عقیدهی شکراللهی استفاده از این معادلها تاثیر چندانی بر زبان فارسی نمیگذارد. چرا که جامعه فارسی زبان نزدیک به هشتاد میلیون نفر است و تعداد منوی کافهها و خود کافهها آنقدر نیست که بتواند بر زبان فارسی هشتاد میلیون نفر تاثیر بگذارد”
متن مسخره ایه ،یعنی ۳۵ میلیون ترک ،و ۱۰ میلیون کرد و عرب در ایران با زبان مادری فارسی صحبت میکنند !!؟؟؟؟؟
دوست من اکثر اون جمعیتهایی که فرمودید تسلطشون به فارسی بیشتر از انگلیسیه