بهانههای سیار
این یادداشت به قلم اشکان حسینزاده در صفحهی ویژهی فرهنگ هنر شماره ۳۷۲۳ بهتاریخ ۱۴ شهریور ۱۳۹۶ در روزنامهی جهانصنعت به چاپ رسیده و در آیکافی بازنشر میشود. آیکافی مسئولیتی در قبال مطالب بازنشرشده و ترجمهشده از نویسندهها و رسانههای دیگر ندارد و محتوای آنها لزوما منعکسکنندهی دیدگاه آیکافی نیست.
جهانصنعت – مدتی است کافههای سیار در تهران فراوان شده و مطمئنا به زودی در شهرهای دیگر هم پا میگیرند. البته این کافهها در کشورهای دیگر مدتهاست که مشغول هستند. احتمالا در فیلمها کاروانهایی را که به وسیله کامیونت کشیده میشوند و انواع غذاها را سرو میکنند، دیدهاید. در تهران هم از «فولکس استیشن» هست تا اتومبیلهای بزرگتر که تقریبا هر غذایی را – البته با توجه به محدودیتی که جای کوچک ماشین برایشان ایجاد کرده – سرو میکنند. من هم به عنوان یک باریستا دلم میخواهد چنین کسبوکاری راه بیندازم. قهوه سرو کنم و احیانا غذاهایی ساده، به قول معروف نیموعده. دوستانم میپرسند چه چیزی در این کافههای سیار مرا شیفته خود کرده.
میدانید؟ کافه بهانه است. در واقع همیشه بهانهای بوده برای هدف مهمتری. اگر به همین کافههای معمولی نگاه کنید، آدمهایی که در آنها قرار میگذارند میآیند برای دور هم بودن، برای دور شدن از همهمه بیرون. اگر بخواهند به خانه هم بروند، میشود مهمانبازی و سختی پذیرایی و... اما کافه جای جایگاه برابر است، مهم نیست چه کسی هستی و اصل و نسبت چیست، آنجا کنار بقیه مینشینی و از یک چیز مشترک لذت میبری. ولی خب، این کافهها بههرحال محل رفتوآمد آدمهایی میشود که (تقریبا) اشتراکاتی دارند. اصلا خاصیت پاتوق همین است. حالا فکر کنید همین را بیاوریم در خیابان، اینجا دیگر دموکراسی صددرصد است. کافه سیار حتی این (تقریبا) را هم ندارد. هر کسی که رد میشود، بالقوه مشتری قهوه و لَختی ایستادن است. در واقع بهانه اصلی همان درنگ چند دقیقهای است. آدمها، از هر قشر و طبقهای که باشند، درنگ میکنند و به زندگی تند و ماشینی خود میگویند: «اِستُپ». راستش بو و طعم قهوه با من که این کار را میکند. بعضی از این کافههای سیار چنان مشتریهای پروپا قرصی دارند که وقتی صاحب یکی از آنها در صفحههای مجازی میگوید فردا در فلان محله و خیابان هستیم آنها هم بلند میشوند و میروند آنجا. در عالم کافهداری به مشتریهای دائمی میگویند ستونهای کافه. البته نمیدانم درباره این افراد در عالم کافه سیار باید چه گفت؛ شاید چرخهای کافه!
باری، این پدیده نو حسابی دارد پا میگیرد و حتما در عالم رقابت، خلاقیتهای جدیدی هم چاشنیاش خواهد شد.
و من، وقتی دوستانم میپرسند چرا دوستش داری، اینها را میگویم.