فقط همین یک فنجان قهوه نیست
این یادداشت در صفحهی آخر روزنامهی اعتماد شمارهی ۳۱۷۳ بهتاریخ چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۳ منتشر شده است.
صفا هراتیان *
داور آرژانتینی میگوید: «اگر سالهای پیش برای پیدا کردن یک قهوه خوب، باید ۵ کیلومتر راه میرفتی، حالا میتوانی در ۵۰۰ قدمیات، کافهای پیدا کنی که قهوه خوب دارد». با شنیدن اینها فکر میکنم اوضاع برای ما بهتر از این است. به سالهای گذشته برمیگردم که خیلی هم دور نیستند و یادم میافتد که در تهران مثل امروز نبود که موضوع «قهوه» تا این حد برای کافهدارها و مشتریان اهمیت داشته باشد؛ حال و هوای «کافه» بود که آدمها را به کافه میکشاند. اما حالا در تالار شهر کیش برترین باریستاهای ایران – همان قهوهچیهای دیروز – از شهرهای مختلف دور هم جمع شدهاند تا مهارت و هنرشان در درست کردن قهوه را به داوران نشان دهند؛ جوانانی مشتاق که دوست دارند کاری حرفهای و درست انجام دهند و به مشتری که دنبال یک فنجان قهوه خوب است، عطر خوش قهوه را تقدیم کنند. شاید ظاهرش همین قهوه ساده باشد، اما اگر دقیقتر شویم، قهوه تنها بهانه است و میبینیم که چقدر همین چند سال اخیر، نشستن در کافهها، معاشرت و گذران ساعتهایی به دوستی و آرامش، در فهرست تفریحات شهری ما اضافه شده. تفریحی که هم آرامشبخش است و هم کارآفرین و حالا نشانههای حرکتش روی نمودار اصل و اصول حرفهای از همینجا شروع میشود؛ از تالار مسابقات باریستای ایران و باریستاهای جوانی که میخواهند برای ارائه یک کار حرفهای درست و دقیق، با یکدیگر رقابت کنند. پایان رقابت هم شگفتانگیز است؛ باریستایی جوان از بندرعباس نماینده ایران در مسابقات جهانی است. مسابقات جهانی باریستا (WBC) که تا چند ماه دیگر در سیاتل آمریکا برگزاری میشود و از خاورمیانه تنها ایران و امارت میتوانند نمایندهای در آن داشته باشند. همان نمایندگانی که باعث میشوند دیگر برای نوشیدن یک فنجان قهوهی خوب لازم نباشد کیلومترها راه رفت. همه اینها از رشدی میآید که در سالهای اخیر در صنعت قهوه اتفاق افتاده و نیروی جوانی که به این شغل به شکل حرفهای و جهانی نگاه میکند. کافهها حالا برای بقا در فضای رقابتی، بهدنبال باریستاهای مجرب و حرفهای هستند؛ دیگر نمیشود هر قهوهای را بهراحتی جلوی مشتری گذاشت. دستگاه اسپرسوساز باید سرحال و روبهراه باشد؛ دانهی قهوه باید باکیفیت باشد و باریستای کاربلد بداند چطور ۷ گرم پودر قهوهی آسیابشده را به یک اونس اسپرسوی اصیل تبدیل کند. همینهاست که رونق یکبارهای به کافهها و صنعت قهوهی ایران داده؛ جایی که اولین قهوهخانههای آن در عصر صفوی و همزمان با نخستین قهوهخانههای امپراتوری عثمانی شروع بهکار کرد؛ اما حالا اثری از «قهوه» در قهوهخانههایش نیست. قاعدهی بازی حالا اما تغییر کرده و قهوه رفتهرفته جایگاه فراموششدهاش را فرهنگ روزمرهی ما پیدا میکند. اگر خواست مشتریان نبود و اگر تمام این اتفاقاتی که تا امروز افتاده، نمیافتاد، این روزها سهم شهرها از تفریحات جوانی خالیتر بود و کارآفرینی ایجادشده هم تعطیل. اما حالا میشود به آینده امیدوارتر بود و دل خوش کرد به تفاهم میان مردم و زندگی شهرنشینی در تکتک شهرهای ایران و دریچههایی تازه برای ساعتهایی که باید در آرامش بگذرند؛ در سایهی یک فنجان قهوه از دست قهوهچیهای حرفهای امروز.
* از داوران مسابقات باریستای ایران