دورهمی ِ کافههای تهران
سرویس کافههای آیکافی در وبلاگ مریم مهتدی ~ صفحهی سیزده (+)
××
از وقتی زندگی توی تهران یادم میآید، من بودهام و قهوه و کافه. چه سالی که پیشدانشگاهی بودم، چه سالهایی که دانشگاه درس خواندم و از همان سالی که شروع کردم به کار کردن، کافهنشینی و قهوه خوردن همیشه بوده. اینها دیگر برای من چیز لوکس یا یک تفریح نیستند. خود زندگی ست. خودِ خود زندگی که عادت کردم به قهوههای دلنشین عصر و باور کردم که قهوه آدمها را به هم نزدیکتر میکند. منطقههای مختلف شهر و کافههایش توی تمام این سالها کشف شدهاند. با هر تحریریهای و هر دفتری و هر شرکتی، محلهای کشف میشد با کافههایش. کافههای این شهر تنها شاهدان خلوتهای من و روزهای رفتهام هستند. به خاطر همین ارتباط تنگاتنگ است که بخش کافههای آیکافی برایم مثل بچهام میماند.
برای جمعآوری لیست کافه های تهران تمام خاطرات سالیانام را شخم زدم. اسم هر کافهای را مینوشتم یک عالم خاطرهی ریز و درشت یادم میآمد. راهافتادن سرویس کافههای آیکافی یکجور حس زایمان کردن و خلاص شدن بهم داده. احساس میکنم یک بخشی از دینام را به کافههای این شهر ادا کردم.
بخش کافهها را ببینید. خوبیهایش را نگفتید هم عیب ندارد، ولی اگر چیزهایی به ذهنتان میرسد که بهترش میکند دریغ نکنید. تیم آیکافی حتماً از ایدههای شما استقبال میکند. توی سرویس کافههای آیکافی که گشت میزدید، آنجا که رسیدید پایین صفحه و طرح پارچهی چهارخانهی قرمز را دیدید، یاد من کنید.
من صبح یک روزی، یکجایی، یکچیزی را روی یکی از همین رومیزیهای چهارخانهی قرمز دوستداشتنی جا گذاشتم. جا… گذاشتم.