دموکراسی در قهوهخانه
کایا گنگ / گاردین
برگردان: صفا هراتیان
با ورود فرهنگ قهوهنوشی به سبک ترکها به لندن، فرصتی برای گپ و گفت در باب فرهنگ و سیاست در قهوهخانهها فراهم شد.
اولین قهوهخانهها تقریبا ۵۰۰ سال پیش در استانبول پدید آمدند. اما بهجای ترکها، این آمریکاییها بودند که موفق شدند از این مفهوم، به یک مدل کسبوکار جهانی برسند. در حالیکه پیشخدمتهای قهوهخانههای ترکی سرگرم سرو قهوه و قلیان با قیمتهای پایین به مشتریان خود بودند، آمریکاییها شروع به طراحی منوهای فاخر و جذبکننده و دکورهای زیبا برای قهوهخانههای خود کردند، جایی که در آن میتوانستید روی کاناپههای راحتی لم دهید و از اینترنت رایگان لذت ببرید. با این وجود، تَرک عادات قهوهنوشی برای معتادان سنتی و وفادار قهوه ترک چون من تقریبا غیرممکن است: برای ما، حوری دریایی وسط لوگو (اشاره به لوگوی استارباکس) یادآور قهوه نامرغوب و مبلهای راحتی و شیک است؛ و همین، طعم ناب قهوه ترک را همیشه خواستنی نگه میدارد.
خبر خوبیست که قهوه ترک راه خود را تا دل شهر لندن باز کرده است. چند هفته پیش «قهوه دنیاسی» (دنیای قهوه) – نمونه ترکی استارباکس – در پیکادیلی در لندن افتتاح شد. «قهوه دنیاسی» در سال ۲۰۰۴ در منطقه امین اونو در ترکیه شروع به فعالیت کرد؛ جایی که درهای اولین قهوهخانه دنیا در سال ۱۵۵۵ به روی مردم گشوده شد. در منوی قهوهخانههای قهوه دنیاسی ۶۸ نوع قهوه در کنار مجموعهای از انواع شکلات دیده میشود. خبری از کانتر سفارش قهوه نیست؛ پیشخدمت سفارش شما را میگیرد و قهوه ترک را با هر اندازه شکر که بخواهید سر میز برایتان سرو میکند.
در شعبه پیکادیلی حتا یک کتاب راهنما برای آنهایی که چندان با آداب و روشهای آماده کردن و نوشیدن قهوه ترک آشنا نیستند پیدا میشود. باید مراقب باشید در عین اینکه از کف ضخیم روی قهوه لذت میبرید، حواستان به دُرد قهوه ته فنجان باشد. بسیاری آبی که بهطور سنتی در سینی در کنار فنجان قهوه سرو میشود را بعد از قهوه مینوشند. اما بنا به سنت، آب را باید پیش از قهوه نوشید تا کام را تازه و مرطوب کند.
تابستان سال گذشته وارد یکی از شعبات کافیشاپ کاستا (Costa) در پیکادیلی شدم و متعجب بودم از آنهمه بیتوجهی که به مشتریان میشد. مسلما برای برندهای قهوه به سبک آمریکایی این امری بدیهیست: سفارش مشتری را در کانتر بگیرید، لیوان قهوه را بدهید دستش و ولش کنید به امان خدا. اما وقتی سرهای فرو رفته در آیپدها و آیفونها را میبینید، خیلی سخت نیست فهمیدن آنکه چه چیز ارزشمندی در این میان از دست رفته است: قهوهخانههای ترکی ممکن است کمی پرسروصداتر باشند، اما روح جمعی و حس معاشرتی در آن جاریست که در قهوهخانههای برندهای معروف یافت نمیشود.
زمانی بهترین محل برای جمع شدن و گفتوگو درباره مسائل روزمره برای جمعیت چند فرهنگی استانبول همین قهوهخانهها بودند. امروزه نیز همچنان چنین است، مردم بیشتر برای گپ و گفت به قهوهخانهها میروند تا برای کار. اورهان پاموک نویسنده ترکیهای برنده نوبل ادبیات در اثر برجسته خود – نام من سرخ – از فضای جاری بر همین قهوهخانهها بهره جسته؛ جایی که نقالان جمع میشوند و قصههای اساطیری نقل میکنند؛ داستانهایی که فصلهای کتاب را تشکیل میدهند. قصهها اروتیک و کنایهآمیزاند و دولتمردان کشور را با ایما و اشاراتی نشانه میروند. جای تعجب نیست که در قرن ۱۶ قهوهخانههای استانبول به دستور مقامات تعطیل میشود؛ به این بهانه که مردم وقت زیادی در قهوهخانهها تلف میکنند و این از تقوا و فضیلت آنها کم میکند!
قهوهخانههای ترکیه بهنوعی یادآور این حقیقت تاریخیاند که چگونه آزادی و گفتمان زمانی در فرهنگ عثمانی شکوفا شد؛ شکوفاییای که دیری نپایید و توسط حاکمان استبدادی خیلی زود سرکوب شد. طرفه آنکه چندی پیش در سفر رئیسجمهور عبدالله گل به انگلستان و دیدارش با ملکه، این دو در حالی درباره آینده اروپا صحبت میکردند که مشغول نوشیدن قهوه ترک بودند. احتمالا گل داشته تجربیاتی از فنون کشورداری خود را با ملکه به اشتراک میگذاشته: اینکه چطور نخستوزیرش – رجب طیب اردوغان – بهسرعت تبدیل به سمبل مقاومت در عرصهای جغرافیایی به پهنه فلسطین و مصر و سوریه شد و اینکه چطور اقتصاد ترکیه در دوران رکود مالی توانست به رشد خود ادامه دهد؛ یا اینکه چطور حتا یک بانک در ترکیه در اثر بحران یورو که دامن اروپا را گرفته بود ورشکست نشد.
سیاستمردان نسل گذشته ترکیه عادتی مالوف در سر باز زدن از خواستهای عمومی مردم داشتند: آنها به تمسخر این خواستها را «حرفهای قهوهخانهای» میخواندند. اما بهنظر میرسد منش اردوغان در استفاده از این به اصطلاح حرفهای قهوهخانهای کارگشا بوده است: در طی دهه گذشته در سایهی دولتی سکولار و آمیزشی هوشمندانه از ارزشهای اسلامی و اروپایی، بازدهی اقتصاد ملی ترکیه سه برابر و متوسط درآمدها دو برابر شده است.
ترکیه مبدع دموکراسی نبوده و نشانههای زیادی هست که نشان میدهد مردم این کشور همچنان در پی بازتعریف و آزمایش این مدل حکومتی هستند. اما بدون شک قهوهخانههای ما – چه در استانبول و چه در لندن – نشستگاههای مناسبیاند برای بحث و گفتوگو درباره آن؛ چنان که در طی ۵ قرن گذشته بودهاند.
متن خوبی بود. فقط یک جا اشاره به ایالت ایمونو کرده بودید. در واقع این محل نام یک بخشی از استانبول است مانند دروازه دولت خودمون. اسم صحیحش هم هست: امین اونو (اسکله ای در بخش اروپای استانبول که کشتیهای بخش آسیایی مسافرانشان را آنجا پیاده می کنند). وجه تسمیه اش را هم از مأموران گمرکی عثمانی گرفته است که در دوره عثمانی به آنها امین می گفتند. اونو هم به معنای جلو، پیش است. یعنی منطقه جلوی گمرکچیها.
سایت خود قهوه دنیاسی هم اینجاست: http://www.kahvedunyasi.com/en
ممنون بابت این متن خوب
سپاس از نکتهای که اشاره کردین؛ نام ایالت تصحیح شد.
خیلی جالب بود مرسی. راستی به نظرتون چرا به چایخانه های ایران قهوه خانه می گفته اند و می گویند در حالیکه بسیاری از آنها اصولا قهوه سرو نمی کرده اند؟
احسان عزیز٬ همزمان با ورود قهوه به ایران در عصر صفوی٬ در «قهوهخانه»های ایران هم به شیوه شبیه به ترکی و عربی قهوه سرو میشده. اما بهتدریج قهوه از رقیب سنتی خودش چای عقب میافته و به نوشابهای اعیانی و لوکس تبدیل میشه. از حدود صد سال پیش هم که «کافه» و «کافهنشینی» در ایران باب میشه٬ اتلاق عنوان «قهوهخانه» به این اماکن که اتفاقا بهدرستی درشان قهوه سرو میشده٬ احتمالا املی و دور از شئون روشنفکری بهنظر میرسیده. این میشه که الان قهوهخانه در فرهنگ ما شوربختانه به عبارتی ابتر و بیمسما تبدیل شده.
مرسی زحمت کشیدید…
متن بسیار خواندنی بود. ابتدای آن برای یادآور فصلهائی از کتاب “نخستین مسلمانان در اروپا” ترجمه محمد قائد بود که در آن به نگرش ترکها (مسلمانان) به اروپا در اعصار گذشته می پردازد. این لیبک را دوستی برایم فرستاد و با اجازه به اشتراک می گذارم.