بیشتر به قهوه ات فکر کن
آیکافی – تمرکز کردهام روی رابطهشان. هرچه بیشتر بهش فکر میکنم، کمتر به نتیجه میرسم. یکی زیر گوشم میگوید اگر با این دقت همهی کارهای زندگیات را انجام میدادی الان آدم دیگری بودی. به حرفش گوش نمیکنم. عهد کردهام هرطور که شده سر از کارشان در بیاورم. رابطهشان به چشم من عاشقانه میآید. جدا نشدنی. چایخورها درکش نمیکنند. اما چرا … صبر کنید. اگر به یک چایخور حرفهای بگویید چای را در ماگ سرامیکی بخور، خوشش میآید؟ اصلا مگر چای توی ماگ سرامیکی میچسبد که توقع داشته باشیم قهوه در لیوان شیشهای یا فنجانِ آنورشْ پیدا بهمان مزه کند؟
تمرکز کردهام روی رابطهی ماگ سرامیکی و قهوه. باید بفهمم این لذت همنشینیشان از کجا بلند میشود. ربطش بدهم به عطر قهوه؟ بگویم همانقدر که یک چای خوب را از رنگش، پس ِ لیوانِ شیشهای میتوانیم تشخیص بدهیم، قهوه با عطرش خودش را نشان میدهد؟ و آنقدر این عطر لعنتی کارساز است که جاذبهی رنگ را از چشم میاندازد؟
عهد کردهام هرطور شده سر از کارشان در بیاورم. قهوه را دم میکنم. میریزم توی لیوان شیشهای. مینوشم. قبل از هر جرعه بوی خوشاش را بالا میکشم. رنگِ کرمْ قهوهای زیر ِ سایهی عطر قهوه توی خودش جمع میشود. کمی بعدتر چای دم میکنم. چای عطری. میریزم توی لیوان شیشهای. آنقدر که رنگ چای تازهدم به دلم مینشیند، غرق بوی کارخانهای عطرش نمیشوم. اما این نیست … امکان ندارد همهی قهوهخورهای دنیا دلشان اینطور بند ِ قهوه باشد که از روی یک قرار نانوشته، قهوهشان را در ماگهای سرامیکی بنوشند.
من تمرکز کردهام روی رابطهشان. دوست دارم سر از ارتباط تنگاتنگ ماگهای سرامیکی و قهوههای خوشبوی خوشمزه در بیاورم. بفهمم از کجا این قرار بین آدمهای دنیا گذاشته شد، که از رنگ چای بگویند توی لیوانهای شیشهای، و عاشق عطر قهوه بشوند، از پس ماگها و فنجانهای سرامیکی.
درودبرشماهموطنان ارجمند
چای و قهوه دو نوشیدنی سالم،موثروموجز و همچنین مفرح است چرا که در نبود اینها هیچ جایگزین مناسبی یافت نمیشه.البته به باور من هر کدام در جای خود در ذائقه ما جای داردونمی توان یکی را بر دیگری ترجیح یا برتری داد.شادمان مانید.