شعرقهوه و هنر
بخار رقصان قهوه
آری من آن جمعهای شبانه را دوست داشتم:
گیلاسهای پر از یخ بر میزی کوچک،
بخار خوشبو و رقصان قهوه،
گرمای مطبوع آتش سرخ،
شوخیهای تند و تیز ادبی،
و نگاه ناگهانی یک دوست، شرمآگین و وحشتزده
~ آنا آخماتوا
برگردان: احمد پوری